به تازگی در رسانههای ژانر وحشت باب شدهاست از کودکان برای انتقال رعب و هراس استفاده شود. دختر ها در این میان طرفداران زیادی دارند و دختران ترسناک به شکل اشباح رنگپریده با موهای ژولیده یا به عنوان قربانی تسخیرشدگی توسط شیطان، به فصل مشترک فیلمهای ترسناک و ژانرهای دیگر بدل گشتهاند. در این فهرست درباره دختران ترسناکی خواهیم خواند که طی تقریباً سی سال اخیر با حضور در فیلمها، تلویزیون، بازیهای ویدئویی و مجموعههای انیمه و مانگا، مخاطبان وحشتزده را مجذوب خود کردهاند. بیشتر این شخصیتها در عین ترسناک بودن، ترحمبرانگیزاند، اما برخی هم موجودات غیرقابل کنترلی هستند که تنها هدفشان نابودی جهان است.
10- اِلی و اَبی (Eli and Abby)
بگذار او که مناسب است وارد شود/ بگذار وارد شوم (Let Me In /Let the Right One In)
فیلم سوئدی «بگذار او که مناسب است وارد شود» و نسخه آمریکایی آن «بگذار وارد شوم» دو فیلم ترسناک/عاشقانه هستند که در آنها پسری دوازده ساله با یک دختر خونآشام (با نام «الی» در نسخه سوئدی و «اَبی» در نسخه آمریکایی) دوست میشود و در نهایت به او دل میبندد. این خونآشامهای جاودان که به شکل دخترکانی معصوم ظاهر میشوند، برای زنده ماندن به خون انسان نیازمندند و از محافظان خود میخواهند پنهانی انسانها را کشته، خون آنها را به نزدشان بیاورند. ضمناً این دخترها هم مانند تمام خون آشامها اگر خون بهشان نرسد، درندهخو میشوند. در هر دو فیلم، محافظین الی و ابی نمیتوانند به آنها خون برسانند، و به همین دلیل این خونآشامهای کوچک ناچار میشوند شخصاً به انسانها حمله کنند و با خشونت تمام خون آنان را بمکند. این دخترهای ترسناک همچنین این توانایی را دارند که به سرعت برق حرکت کنند و به آسانی از درختان و ساختمانها بالا بروند.
دو صحنه خاص بسیار ترسناک در هر دو فیلم وجود دارد. در یکی از این صحنهها، الی و ابی خون ریخته شده از انگشت بریده دوست خود را از روی زمین میلیسند، و در صحنه دیگر، بدون دعوت وارد خانه پسرک میشوند و تازمانیکه اجازه ورود به آنها داده نشده، از تمام روزنههای چهرهشان خون تراوش میکند.
9- السا گیلسپی (Alessa Gillespie)
تپه خاموش (Silent Hill)
این دختر شوریده بیچاره زندگی سختی در تپه خاموش داشته است. میشود گفت او به این دلیل توسط مادرش متولد و بزرگ شد که میزبان ارباب شر بوده، در نهایت او را به جهان بیاورد. السا طی یک مراسم آزاردهنده که به سوختگی شدید وی منجر میشود، باردار میگردد و بخشی از روحش از او جدا میشود تا بعدها به عنوان کودکی به نام «شریل میسون»، که در رویدادهای آینده نقش مهمی خواهد داشت، دوباره متولد شود. السا که در زیرزمین بیمارستان محلی زندانی شده بود، با طلسم مادرش حتی قادر به مرگ هم نبود. او که آرزوی مرگ را در دل میپروراند و اربابی زاده نشده و خاموش در درونش شکل میگرفت، زندگی تیرهای از سر میگذارند. رنج و کینه السا به شکل جهانهای متغیر در تپه خاموش، تجسم مییابد، و با هیولاهای بدشکل و درندهخویی که در خیابانها کمین میکنند و نماد جنبههای مختلف روح و روان السا هستند، تکمیل میشود.
در فیلم تپه خاموش محصول ۲۰۰۶، کریستابلا، عمه دیوانه السا، با این پندار که السا موجودی شیطانی است، او را زنده زنده میسوزاند تا «تزکیه»اش کند. بدتر از همه این که پیش از تمام این اتفاقات، السا توسط همکلاسیها و سرایدار مدرسه نیز مورد آزاد و اذیت قرار میگیرد. السا زنده میماند، اما با تنی سوخته و خشمی بیانتها در بیمارستان بستری میشود. او خشم خود را در السای تاریک پدیدار میکند: موجودی سوخته، شیطانی، منحوس، و به شدت ترسناک که برای تنبیه کسانی که در حقش بدی کردهاند، تپه خاموش را در تیرگی و تاریکی فرو میبرد. السای تاریک، دختری است خوفناک که جز انتقام از شکنجهگران خویش و به خون غلتاندن آنان، هدفی نمیشناسد. السا، جنبه خوب و خیر خود را به عنوان شارون دا سیلوا آزاد میکند. شارون دا سیلوا بعدها طی یک فریب به تپه خاموش بازمیگردد و به السای تاریک میپیوندد. سرانجام السا میتواند با کمک شخصیتی که رادا میشل نقش او را بازی میکند، به کلیسای فرقه شر، که او را محکوم به تحمیل انتقام خونین از آنان کرده بود، نفوذ کند.
8- ونزدی آدامز (Wednesday Addams)
خانواده آدامز (The Addams Family)
ونزدی آدامز: دختر معروف خانواده عجیبوغریب آدامز. ونزدی در سریال تلویزیونی خانواده آدامز، دختر شیرینی است که تنها ویژگی عجیبش به جمع کردن عنکبوت ختم میشود. اما در فیلمها و کارتونهایی که از این خانواده وجود دارد، او دختر گوتیک رنگپریدهای است که کسی هرگز لبخند او را ندیده است، و به طرز وسواسگونهای به اذیت و آزار جسمی و حتی کشتن برادرش «پاگسلی» علاقهمند است. البته شاید ونزدی با این کارها میکوشد علاقهاش را به برادرش نشان دهد. او کلکسیونی دارد از سرهای جداشده عروسکها و سر محبوبترین عروکسش توسط پاگسلی قطع شدهاست. این خواهر و برادر تمایلات سادیستی دارند و از بدبختی دیگران لذت میبرند. تفریح این دو، گردش در میان گورهای مردگان و شکنجه یکدیگر است. خوشبختانه خانواده آدامز یک کمدی است، وگرنه ونزدی حتماً سالها پیش به نزدیکترین بیمارستان روانی منتقل شده بود. هرچند کنایهآمیزترین بخش ماجرا این است که احتمالاً از این موضوع بدش هم نمیآمد.
7- آلما وید (Alma Wade)
ت.ر.س. (F.E.A.R)
آلما شخصیت کلیدی بازیهای F.E.A.R، شخصیت بد اصلی و منشأ تمام اتفاقات ماوراءالطبیعهای است که طی بازی روی میدهد. اگرچه آلما از نظر ظاهری و قدرتهایی که دارد، به «سامارا مورگان» شباهت دارد، اما بر خلاف او در نوار ویدئویی اسیر نشدهاست. بلکه به شکل دختر کوچک وحشتآفرینی که چهرهاش زیر موهای سیاهش پنهان شده، مرتب در برابر دیدگان کسانی که بازی F.E.A.R را انجام میدهند پدیدار میشود. آلما با قدرتهای بالای ذهنی خود میتواند پیرامون خود را به کابوسی ترسناک و وهمآلود تبدیل کرده، انسانها را تخسیر کند. آلما که از کودکی مانند موش آزمایشگاهی در آزمایشگاه زندانی شده بود، کودکی وحشتناکی داشت و همان از سالهای آغازین زندگی، نیروهای ذهنی ماورایی در خود ایجاد کرد. بعدها آلما را بیهوش کرده، برای ایجاد شخصیت بد ثانویه و نیز ابرسربازی که به قهرمان اصلی بازیها تبدیل میشود او را باردار میکنند. آلما در سنین ۱۵ سالگی و ۱۶ سالگی هر دوی این موجودات را به جهان میآورد و نهایتاً میمیرد. سپس انرژی ماورایی آلما، او را به شکل یک روح کینهتوز و انتقامجو دوباره زنده میکند.
6- دوشاخها یا دیکلونیوسها (The Diclonius)
ترانه پریان (Elfen Lied)
ترانه پریان یک مانگا و انیمه غمانگیز، احساساتی و خونبار است که به گونههای جهش یافتهای از انسانها به نام دیکلونیوسها یا دوشاخها میپردازد. ویژگی اصلی دیکلونیوسها، داشتن شاخ و نیروهای ماورایی است که به شکل بازوهای شفاف کشندهای با نام «وکتور» (rsVecto) نمود مییابد. بیشتر دو شاخها توسط یک مرکز پژوهشی، از نظر جسمی و روانی مورد آزاد و اذیت قرار گرفتهاند. این مرکز، آنان را با این توجیه که انسان نیستند، حتی از حقوق انسانی اولیه محروم کرده، زندانی و شکنجه کردهاست. به همین دلیل دوشاخها از نظر روانی بیثبات و وحشی هستند و از سلاخی انسانها لذت میبرند. لوسی، دختری که قهرمان داستان است، در این مجموعه رنج فراوانی میبرد. او با توسل به شیوههایی خوفناک از مرکز پژوهشی فرار میکند و هر که را که سر راهش قرار گیرد با استفاده از وکتورهای خود به قتل میرساند. در طی این فرار، یگ گلوله به طرف لوسی شلیک میشود که باعث به وجود آمدن یک شخصیت ثانوی به نام «نیو» از او میگردد. نیو کنجکاو است، رفتارهای بچگانه دارد و خودِ دیگرش را به خاطر نمیآورد. لوسی پس از مجروح شدن، بازمیگردد و رویه آدم کشیاش را از سر میگیرد.
چند دوشاخ دیگر هم در این مجموعه وجود دارند. «نانا»، که از لوسی کوچکتر است، به دلیل علاقهاش به دانشمندی به نام «کوراما» سلامت روانی خود را حفظ میکند، اما در نهایت با لوسی وارد نزاع میشود و دستوپای خود را از دست میدهد. «ماریکا کوراما»، دختر حقیقی کوراما، از لوسی هم بدتر است. ماریکو دختر بانمکی است که روی ویلچر مینشیند و قاتلی نیرنگباز و خطرناک است. با توجه به این که ماریکو همواره در محفظهای تنگ و تاریک زندگی کرده و تنها ارتباطش با جهان انسانها، تنها از طریق صدای یک دانشمند بوده، تعجبی ندارد که از همان کودکی اندکی روانپریش باشد و محض تفریح، مردم را به طرز فجیعی با بیست و شش وکتور خود از هم بدرد. ماریکو در نهایت با پدرش که زمانی او را زندانی کرده بود روبهرو میشود، و این رویارویی به برخوردی احساسی میان پدر و دختر میانجامد.
5- سامارا مورگان (Samara Morgan)
حلقه (The Ring)
این دختر ترسناک بهیادماندنی از فیلم حلقه که با موهای ژولیدهاش در ذهن بینندگان این فیلم جا گرفته، توسط مادر ناتنی خود به چاه افکنده میشود و سپس به شکل یک روح انتقامجو در یک نوار ویدئویی بازمیگردد و هر که را که این نوار ویدئویی نفرین شده را ببیند در عرض هفت روز به قتل میرساند، مگر آن که فرد مورد نظر کار خاصی را انجام دهد. مخاطبین این فیلم با سامارا احساس همدردی میکنند، تا که معلوم میشود او میخواهد تمام مردم جهان را با خودش به جهنم خودش بکشاند تا همه را از رنجهای خود در زندگیاش آگاه کند، و هرگز «آرام نخواهد گرفت».
سامارا از هشت سالگی تمایل به کشتن داشت و حتی میخواست برای جلب توجه والدین خود اسبهای محبوب آنان را بکشد. یک جنبه خوفناک فیلم این است که سامارا در حقیقت کسانی را که نوار ویدئویی او را تماشا میکنند، شکنجه میکند. او با ایجاد عذاب ناشی از توهمات و کابوسهایی بسان حقیقت، قربانیان خود را آزار میدهد و در نهایت از نزدیکترین تلویزیون بیرون میخزد و باعث ترس و مرگ آنان میشود. شاید در نگاه اول این طور به نظر برسد که سامارا فقط یک دختربچه بیچاره است که پس از مشاهده خیانت از سوی والدین حقیقی و ناتنی خود، به دنبال عشق و محبت میگردد، اما او ویژگیهای هراسانگیزی دارد که این دیدگاه اولیه را زیر سوال میبرد سامارا میخواهد همه از رنج او آگاه باشند و سپس کشته شوند.
4- کایاکو سائکی (Kayako Saeki)
کینه (The Grudge)
کایاکو سائکی، که یک قدم فراتر از سامارا نهاده است، شخصیت شرور مجموعه فیلمهای کینه (The Grudge/Ju-On) به کارگردانی «تاکاشی شیمیزو» میباشد. سامارا دستکم اندک دلیلی برای انجام کارهای شرورانه خود دارد، اما کایاکو کاملاً تحت تأثیر یک خشم کور و بیپایان است. پس از آن که «تاکئو»، همسر کایاکو، درمییابد که او عاشق آموزگار پسرشان شدهاست، کایاکو، پسرشان «توشیو»، و گربه خانواده، «مار»، را به قتل میرساند و دستآخر خودش را میکشد. خشم اعضای این خانواده به شکل ارواحی انتقامجو و کینهتوز تجسم مییابد و به صورت یک نفرین، در این جهان باقی میماند. هرآن کس که به خانه شبحزده آنان پا گذارد، به بخشی از این نفرین تبدیل میشود و در نهایت برای گسترش نفرین، توسط این ارواح کشته خواهد شد. در نسخه آمریکایی این فیلمها، نفرین فقط به کسانی منتقل میشود که وارد محل حضور نفرین اولیه شوند، اما در نسخههای ژاپنی، نفرین از فرد به فرد و از مکان به مکان انتقال مییابد. حتی با یک ارتباط ساده.
به هر حال، ترسناکترین جنبه فیلم کینه، خود کایاکو است. از آنجایی که قوزک پا و گردن کایاکو توسط شوهرش شکسته است، روح او قادر به راه رفتن نیست و همیشه روی زمین میخزد و با موهای سیاهی که روی صورتش ریخته، صدایی رعبانگیز و مرگبار شبیه خِرخِر گلو در زمان خفگی از خود خارج میکند. او از چندین نیروی خارقالعاده نیز برخوردار است؛ مثلاً میتواند به شکل شبحی از مو ظاهر شود، از عکسها سربرآورد و یا ناگهان پدیدار گشته، قربانیان خود را به تاریکی و فراموشی مطلق و ناشناخته ببرد. در فیلمهای بعدی معلوم میشود که قربانیان هم ممکن است به روح بدل شده، نفرین را پراکنده کنند. مشهورترین صحنه با حضور کایاکو، صحنهای است که از کفن خود بیرون میخزد و از پلهها پایین میآید تا قربانی خویش را به کام مرگ ببرد. آنچه عذابآور است این است که کایاکو این کار را بارها و بارها انجام میدهد و قادر به پایان دادن به نفرین و کشتارها نیست.
3- دوقلوها (Twins The)
درخشش (The Shining)
درخشش یکی از بهترین فیلمهای ژانر وحشت محسوب میشود و تعجبی ندارد که بخشی از این شهرت را به بازی جک نیکلسون در نقش جک نویسنده و چندین تصویر و دیالوگ مهم فیلم وامدار است. دوقلوهای گریدی که در این فیلم حضور دارند نیز بازی کوتاه اما به یادماندنیای ارائه میدهند. دنی، پسر جک، هنگام دوچرخهسواری در راهروهای هتل اورلوک با دو دختر روبهرو میشود که در میان راهرو میایستند و از او میخواهند با آنها بازی کند. این صحنه، با شاتهایی ترسناک از دوقلوها که در حمامی از خون روی زمین افتادهاند و توسط پدرشان که دیوانه شده و ابتدا تمام اعضای خانواده و سپس خودش را کشته است، قلعوقمع شدهاند، مرتب اینترکات میخورد.
2- یونو گاسای (Yuno Gasai)
دفتر خاطرات آینده (Future Diary)
یونو گاسای که میشود گفت به تازگی به جمع کودکان هراسانگیز پیوسته، قهرمان اصلی مانگای «دفتر خاطرات آینده» است. این مجموعه به زندگی یک کودک تنها به نام «یوکیترو آمانو» میپردازد که تلفن همراهش توسط «دئوس اکس ماکینا»، ارباب ساکن زمان و مکان، دارای قدرت پیشبینی آینده شده. یوکی و یازده نفر دیگر در یک بازی مرگ و زندگی هستند و کسی که تا پایان از خود مقاومت نشان دهد، جانشین دئوس خواهد بود. نزدیکترین یاور یوکی، یونو گاسای است که دیوانهوار و به نحوی وسواسگونه دلباخته اوست.
یونو شخصیتی دوگانه دارد: یکی از شخصیتهای او، دختری است نسبتاً عادی و مهربان با احساسات عمیق وفادارانه و محبت نسبت به یوکی؛ و شخصیت دیگرش دختری روانی، بیمارگونه و جانی است که بویی از رحم و همدردی نبرده، و هر فردی را که به یوکی نزدیک میشود، به عنوان یک تهدید احتمالی در نظر میگیرد. یونو مانند اغلب انسانهای روانی و جنایتکار همواره با چاقو و تبر سر و کار دارد و مشاهده نوسان او میان شخصیتهای مهربان و شرور، حقیقتاً آزاردهنده است. ویژگیهای یونو بر اساس یک شخصیت معروف ژاپنی به نام «یاندره» شکل گرفته است. یاندره، شخصیتی است وحشی و بدون تعادل روانی که افکار عاشقانه وسوسهآمیز و ناسالمی در سر دارد. یونو نیز مانند بسیاری از شخصیتهای ذکر شده در این فهرست، گذشته غمانگیزی داشته و با آرزوی ازدواج با یوکی به او وابسته شدهاست. تمایلات وحشیانه یونو و کارهایی که حاضر است برای محافظت از یوکی انجام دهد، او را به شخصیتی تأثیرگذار، و بدون شک یکی از آزارندهترین و ترسناکترین شخصیتهای مانگا بدل نموده است.
1- ریگن مک نیل (Regan MacNeil)
جنگیر (The Exorcist)
دارنده مقام نخست فهرست دختران ترسناک، دختر دوازده ساله نازنین و بیآزاری به نام ریگن مک نیل است که روزی شیطان او را تسخیر میکند. جنگیر یکی از ترسناکترین و جنجالیترین فیلمهای دهه ۷۰ میلادی محسوب میشود. در این فیلم، شیطانی به نام پازوزو ریگان را تسخیر میکند و پدر دامین کاراس و پدر لانکستر مرین باید شیطان را از وجود او خارج کنند. لیندا بلیر با بازی در نقش دختر تسخیرشده توسط شیطان، بسیار خوش درخشیده است. البته باید عنوان شود که صدای پازوزو توسط مرسدس مک کمبریج، ستاره رادیو، اجرا شده بود. لیندا در این فیلم با سختیهای فراوانی دستوپنجه نرم کرد. از جمله این که مرتب به این سو و آن سو پرتاب میشد و صحنههای معروف جنگیری در داخل یک سردخانه گرفته شده بودند و او تنها یک لباس خواب به تن داشت.
اگرچه در حقیقت این پازوزو است که کنترل را در دست دارد، اما خود ریگن نیز به خوبی به عنوان یک شخصیت شر ترسناک در نظر گرفته میشود، زیرا تمام کارهایش غریب و هولانگیز است. جسم ریگن به مرور دچار تغییرات شیطانی میشود؛ به زبان لاتین حرف میزند و مرتب نفرین میکند؛ میتواند با صدای مردگان به سخن درآید؛ با ذهن خود اجسام را به اطراف پرت میکند؛ و روی شخصیتهای دیگر استفراغ سبز رنگ تف میکند. اما اینها فقط بخش کوچکی از کارهای وحشتناک ریگن هستند. در بعضی صحنهها او همچون یک عنکبوت به پشت از پلهها پایین میآید و در صحنه ای دیگر سرش را ۳۶۰ درجه میچرخاند. صحنه جنگیری، حقیقتاً مو را بر تن راست میکند. ریگن درحالیکه با دو مرد روحانی میجنگد، روی آنها بالا میآورد، و درعینحال پدر کاراس را با صدای مادر درگذشتهاش عذاب میدهد. حتی در جایی پازوزو با بالا و پایین انداختن ریگن، میخواهد وانمود کند که او را آزاد کردهاست، حال آن که این گونه نیست.
مورد ده فیلم زیباییه البته ورژن سوئدیش به نظرم زیباتره
دختره توی فیلم کینه .حلقه
چرا سحر تبر جزوشون نبود?
سحر تبر !!
باید تو دسته روانی های واقعی باشه
چرا اسم آنابل هگینز ،شخصیت فیلم آنابل داخل لیست نیست؟
تمامی اسامی این لیست یا فقط ظاهر ترسناک دارند یا دوست داشتنی و در عمل همشون ترسناک اند.
اما آنابل هم ظاهر معصوم داشت و هم در عمل کارهای دوست داشتنی میکرد و هیچکس فکر نمیکرد که اون کارهای خوفناک میتونه انجام بده.
لطفا اول تحقیق بیشتر انجام بدین و بعد رتبه بندی کنید.
و این رو هم بدونید که سایت فوق العاده ای دارید و دستتون سلامت.
آنابل عروسک بود
وای خدای من ونزدی ادامز رو از رو خواهر من ساختند ?
خخخ عااالی بود😂