Cover-Art-portrait-collage
b1
خانه » آنچه درباره هنر اجرایی نمی‌دانید!

آنچه درباره هنر اجرایی نمی‌دانید!

b3

این مطلب، حاصل تحقیق من بر روی موضوع هنر اجرایی برای یکی از دوستانم هست. در سایتم قرار دادم تا شما هم استفاده کنید.

Art-portrait-collage
از بالا چپ جهت عقربه ساعت: یک پرتره از خود توسط ونسان ونگوگ، یک مجسمه آفریقایی، نقاشی‌ زاده شدن ونوس از ساندرو بوتیچلی، شیر ژاپنی (شیسا)

+- هنر چیست

هنر مجموعه‌ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند.

+- مهم‌ترین رشته‌های هنری

از مهم‌ترین رشته‌های هنری می‌توان به هنرهای تجسمی (نقاشی، طراحی، تندیس‌گری، عکاسی و چاپ)، هنرهای نمایشی (تئا‌تر و رقص)، موسیقی، ادبیات (شعر و داستان)، سینما و معماری اشاره کرد.

Cool_mug
مثالی از یک فنجان که شکل لاک‌پشت را مجسم می‌کند
نمونه‌ای از هنر کاربردی

+- تقسیم بندی هنر

تقسیم‌بندی‌های هنر متنوع است؛ یکی از آن‌ها در حالت کلی آثار هنری را به دو دسته‌ی هنرهای کاربردی و هنرهای زیبا تقسیم می‌کند.

هنرهای کاربردی
منظور از هنرهای مفید هنرهایی است که نخست کارکرد و سودمندی آن‌ها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده‌است. مانند طراحی خودرو، معماری، طراحی صنعتی.

هنر کاربردی، کاربرد طراحی و زیبایی‌شناسی با هدف کارایی و استفاده روزمره است. در حالی‌که هنرهای زیبا برای تحریک فکری نظاره‌گر یا حساسیت‌های دانشگاهی ایفای نقش می‌کنند، هنرهای کاربردی، طراحی و آرمان‌های خلاق را با مقصود کاربردپذیری به هم می‌آمیزند؛ همچون فنجان، مجله یا نیمکت تزئینی پارک. بخش قابل توجهی از حوزه‌ی هنرهای کابردی و هنرهای تزئینی روی هم می‌افتند؛ و تا حدودی این دو عبارات جایگزین هستند.

Chineese Bowel
ظرفی از چین، مربوط به سده‌های ۱۱ و ۱۲ میلادی،
نمونه‌ای از هنر تزئینی

هنرهای تزئینی عبارتی جاافتاده برای شماری از هنر‌ها و صنعت‌ها برای ساخت آثار زینتی یا کاربردی است که دامنه‌ی وسیعی از مواد از جمله سرامیک، چوب، شیشه، فلز، منسوجات و غیره را شامل می‌شوند. این حوزه سرامیک‌ها (سفالینه‌ها، ظروف چینی، و غیره)، شیشه‌آلات، مبلمان، اثاث خانه، و طراحی داخلی (اما معمولاً نه معماری) را شامل می‌شود.

هنرهای تزئینی معمولاً در مقابل هنرهای زیبا، شامل نقاشی، عکاسی، و مجسمه‌های بزرگ که هیچ کاربردی به جز نگاه شدن ندارند، قرار داده می‌شود. برخی میان هنرهای تزئینی و هنرهای زیبا بر پایه‌ی کاربرد، هدف تعیین‌شده، اهمیت، جایگاه منحصربه‌فرد اثر، یا تک‌هنرمندی بودنشان تمایز قائل می‌شوند. آثار هنرهای تزئینی، یا اثاث خانه، می‌توانند ثابت باشند (برای نمونه، کاغذدیواری)، یا متحرک باشند (مانند، آباژور).

هنر کاربردی، هنر تزئینی را شامل می‌شود اما بعلاوه، طراحی گرافیک و دیگر رده‌ها همچون طراحی صنعتی (که ممکن است با هنرهای تزئینی تلاقی پیدا کند) را هم در بر می‌گیرد. به طور کلی عبارت هنرهای تزئینی چندان برای آثار معاصر که «طراحی» خوانده می‌شوند، به کار نمی‌رود. در تاریخ هنر، عبارت هنرهای فرعی اغلب برای هنرهای تزئینی استفاده می‌شده است.

Black_Square
کازیمیر ماله ویچ، مربع سیاه، ۱۹۱۵
نمونه‌ای از هنر انتزاعی

حوزه‌های طراحی صنعتی، طراحی گرافیک، طراحی مد، طراحی داخلی، هنر تزئینی و هنر عملکردی به عنوان هنرهای کاربردی به شمار می‌آیند. در زمینه‌ی هنر خلاق و یا انتزاعی، حوزه‌های معماری و عکاسی، به عنوان هنرهای کاربردی در نظر گرفته می‌شوند. در واقع منظور از هنرهای کاربردی، هنرهایی است که نخست کارکرد و سودمندی آن‌ها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده است.

هنرهای زیبا
منظور از هنرهای زیبا هنرهایی است که تنها به دلیل زیبا بودنشان خلق شده‌اند. به عبارتی «نه به خاطر چیزی دیگر، بلکه به خاطر خودشان به وجود آمده‌اند». مانند: نقاشی، مجسمه‌سازی، موسیقی، رقص.

واژه هنر امروزه در در زبان فارسی در معنایی متفاوت از گذشته به کار می‌رود و بیشتر منظور از آن اشاره به نتیجه خلق انسان‌ها در زمینه هنرهای زیبا است. معنای این واژه امروز معادلی برای واژه fine arts در زبان انگلیسی است.

+- تقسیم بندی هنرهای زیبا

تقسیم بندی هنرهای زیبا شامل ۳دسته کلاسیک، آکادمیک و عرفی می‌شود که در زیر هر۳ دسته مختصر شرح داده شده است.

تقسیم‌بندی کلاسیک
هنرهای زیبا خود به ۷ دسته کلی تقسیم می‌شوند:

  • موسیقی
  • هنرهای دستی مانند مجسمه‌سازی، شیشه‌گری، و…
  • هنرهای ترسیمی شامل نقاشی، خطاطی، عکاسی، و…
  • ادبیات شامل شعر و داستان، نمایشنامه، فیلمنامه و نثر
  • معماری
  • رقص و حرکات نمایشی
  • هنرهای نمایشی شامل سینما، تئا‌تر، و…
  • تقسیم‌بندی آکادیمیک

تقسیم‌بندی‌ هفت هنر مشهور و اجمالی به ترتیب سادگی در درک عبارتند از:

  • موسیقی
  • نقاشی
  • نویسندگی
  • مجسمه‌سازی
  • شعر
  • تئا‌تر
  • سینما

بعضا هنر هشتم نیز به چاپ دیجیتال یا کلا هنرهای کامپیوتری گفته می‌شود.

تقسیم‌بندی‌ عرفی
نمونه دیگر تقسیم‌بندی هفت هنر به ترتیب زمانی ایجاد یا توسعه عبارتند از:

  • نقاشی
  • مجسمه‌سازی
  • معماری
  • ادبیات
  • موسیقی
  • تئا‌تر
  • سینما

+- وجوه مشترک آثار هنری

  • تخیل به عنوان مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری اثر هنری است.
  • همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه می‌گیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او.
  • چندمعنایی بودن و منشور ‌مانندی، وجه اشتراک سوم تمام آثار هنری است.

این جنبه از خصایص آثار هنری، در واقع از سه ویژگی قبلی که برشمردیم، نتیجه می‌شود. بدین معنی که هر پدیده‌ای که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه باشد، بی‌شک نمی‌تواند معنایی منجمد و تک بعدی داشته باشد. از این روست که هر کس در برابر آثار هنری می‌ایستد، دریافت و استنباط خاصی دارد.

تغییری که هنر بر روح انسان می‌گذارد تغییری عمیق و ماندگار و طولانی‌تر است. در نتیجه هر‌گاه خواهان اثرگذاری ماندگار باشیم می‌توانیم از هر یک از رشته‌های هنری به فرا خور نیازمان استفاده کنیم. همانطور که در روان‌شناسی این مسئله به اثبات رسیده‌است، جهان از مجموعه‌ای از افراد تشکیل شده‌است. پس اگر بخواهیم در سریع‌ترین حالت بر تعداد زیادی از افراد تاثیرگذاری داشته باشیم می‌توانیم از اسباب هنر استفاده کنیم که هنر موسیقی و هنر نمایشی چون از طریق احساس شنوایی و احساس بینایی به سرعت درک می‌شوند می‌توانند مخصوصا توام با یکدیگر به سرعت و در بعد جهانی تاثیری ژرف و عمیق و ماندگار و طولانی در جوامع به وجود می‌آورند.

+- هنرهای تجسمی

هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته می‌شود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار می‌دهند. هنرهایی چون نقاشی، خوشنویسی، مجسمه‌سازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آن‌ها از این دسته‌اند.

هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و کلامی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیم‌بندی چندان محکم نیست.

Iranian_handicraft
صنایع دستی در ایران

در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی به‌شخصی اطلاق می‌گردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت می‌کند.

+- هنر مفهومی

هنر مفهومی گونه‌ای از هنرهای تجسمی است که در آن مفهوم یا ایده‌ی موجود در اثر، بر زیبایی‌شناسی معمول و مواد به‌کار رفته برای خلق آن اولویت دارد. در هنر مفهومی ایده‌ی با مفهوم مهم‌ترین جنبه‌ی کار است.

+- شیوه‌های هنر مفهومی

  • چیدمان (Installation): بداهه‌گرایی با توجه به شرایط حاکم بر محیط
  • مینی‌مالیسم (Minimalism): خلاصه‌گرایی در فرم با تاکید بر محتوا
  • هنر اجرایی (Performance Art): بیان محتوا، ارائه‌ی یک مفهوم با اجرای مراسم
  • هنر روایتی (Narrative Art): روایت‌گری در محیط با نشان دادن تاثیر یک اتفاق
  • هنر فضای باز (Land Art): بیان یک مفهوم از طریق خلق اثر در فضای باز و طبیعت
  • هنر و زبان (Art And Language): ارائه‌ی یک مفهوم با کلمات
  • هنر ویدیو (Video Art): ارائه‌ی یک مفهوم با تصاویر متحرک و صدا
  • هنر بدن (Body Art): ارائه‌ی یک مفهوم با به‌کارگیری اندام بدن انسان
  • هنر اتفاقی (Happening Art): ایجاد مفهوم به‌وسیله‌ی یک اتفاق در محیط و نتایج آن
  • هنر فرآیندی (Process Art): ارائه‌ی یک مفهوم با استفاده از مواد ناپایدار و ثبت آن با استفاده از فن عکاسی
Marina
مارینا آبراموویک در اثر «هفت تکه راحت»
نمونه‌ای از پرفورمنس

+- پرفورمنس یا هنر اجرا چیست

پرفورمنس به لحاظ لغوی به معنای اجراست. اما هنر پرفورمنس، ذات هر اجرایی است که بر انسان متکی باشد.

«پرفورمنس آرت» یا «هنر زنده» گونه اى از هنرهاى اجرایى است که در زمان و مکان مشخص توسط یک فرد یا یک گروه با بهره گیرى از امکانات هنرهاى تجسمى و نمایشى به اجرا در مى آید. زمان، فضا، بدن بازیگر و ارتباط دو سویه بازیگر و مخاطب، چهار عنصر اصلى یک اجراى پرفورمنس به حساب مى آیند. در یک اجراى پرفورمنس هر یک از شاخه هاى هنرهاى تجسمى و یا نمایشى مى تواند به عنوان رکن اصلى در نظر گرفته شود و همزمان با اجراى آن براى انتقال بهتر مفهوم به بیننده از دیگر هنر‌ها نیز بهره گرفت.

براى بیان بهتر این موضوع به اجراى زنده یک نقاشى در یک گالرى هنرى اشاره مى کنیم. نقاش در برابر دیدگان مخاطبش اثرش را بر بوم خلق مى کند و همزمان با این خلق اثر از حرکت هاى نمایشى و موسیقى نیز براى انتقال مفاهیم مورد نظرش بهره مى برد. از این رو کار وى تنها «فعل» نقاشى نیست بلکه بوم و رنگ و قدرت وى در طراحى همگى به عنوان یک ابزار براى انتقال پیام به کار گرفته مى شوند.

برخى از کار‌شناسان هنرى هنر پرفورمنس را اجراى مدرن هنرهاى تجسمى عنوان مى کنند. در این گونه هنرى انتقال پیام در صدر خواسته هنرى هنرمند قرار دارد و لذا براى رساندن آن به مخاطبش از تمامى امکانات از جمله شیوه هاى کلامى، حرکات آکروباتیک، اجراى موسیقى زنده یا پخش موسیقى، هنر مجسمه سازى، نقاشى و هر آنچه بتواند وى را در این امر یارى رساند استفاده مى نماید. تنوع تکنیک هاى مورد استفاده در اجراى پرفورمنس سبب شده تا آن را زیرمجموعه هنر کانسپت نیز بنامند. گرچه در اجراى پرفورمنس شیوه بازیگرى هنرمند شکست تازه اى را در فضاى هنرهاى مفهومى ایجاد مى کند و این به معناى یک گام جلو‌تر از یک هنر کانسپت صرف خواهد بود. پرفورمنس با یک تابلوی نقاشی به وجود نمی‌آید. تابلوی نقاشی ‌‌نهایت حدودی را که درمی نوردد هنرهای مفهومی است. اما اگر انسانی با هر صورت فیزیکی در فراسوی این تابلو باشد، اساس عمل، دلالت رویدادی است که بین انسان با تابلوی نقاشی در هر لحظه رخ می‌دهد.

به عبارت دیگر، این هنر در لحظه اتفاق می‌افتد. حادثه جزئی از پرفورمنس خواهد بود و همه اتفاقات در پرفورمنس از پیش تعیین شده و قابل پیش بینی نیست.

علاوه بر این پرفورمنس ارتباط مستقیمی با مخاطب خود دارد و یک بازی رفت و برگشت را می‌توان میان مخاطب و اجراگر مشاهده کرد. حضور مخاطب در یک اجرا می‌تواند در روند آن بسیار تاثیرگذار باشد.

پرفورمنس یکبار اتفاق می‌افتد و در صورت تکرار دیگر پرفورمنس نخواهد بود.

در واقع، پرفورمنس در حادثه شوکه کردن مخاطب خود تنها یک بار شکل اصلی خود را می‌گیرد و تکرار آن تنها در دو جا اتفاق می‌افتد؛ یکی رسانه‌هایی مانند عکس و فیلم است و دیگری حافظه جمعی است، یعنی آدمهایی که این اثر را می‌بینند و آن را منتقل می‌کنند.

در این روند انتقال تغییرات زیادی برای یک پرفورمنس اتفاق خواهد افتاد و ممکن است آنچه که شما از طریق حافظه جمعی از یک پرفورمنس دریافت می‌کنید، معنایی برخلاف اجرای اصلی را برای شما تداعی کند.

انسان همواره زندگی می‌کند. پرفورمنس آرت نیز همواره به تصویر کردن زندگی انسان می‌پردازد. هر ترکیبی می‌تواند به مدد نگاه، برخورد و ثبت انسان با پیرامون و خودش یک پرفورمنس آرت باشد. چرا که انسان همواره در مسیر هر برون فکنی تغییرات شدید فیزیکی دارد که در حالت بازی شاید آن‌ها را به فراموشی بسپرد.

یک عطسه ساده تمام بدن را در مسیر خود شکل می‌دهد. بدن شکل عطسه می‌شود و این یعنی پرفورمنس آرت در هنر بدن. اولین تخته سیاه بشری، بدن اوست. پرفورمنس آرت نیز علم اجرایی بدن است به مدد فرو رفتن در ذهن و عبور کردن از گوهر مفهومی سایر هنر‌ها و اشیاء. ره آورد این سازش، گونه گونی فعالیت‌ها و اعمال و رفتار انسان است که قسمتی از کائنات را شکل می‌دهد. این شکل گیری به هر صورت که از هر ذهنی بگذرد و آن ذهن در یک رفتار هنری، موفق به تصویر کردن و به شی در آوردن آن شود، و تصاویر بدنی نیز صورت اشیا به خود بگیرد پرفورمنس آرت را به وجود می‌آورد. بنابراین پرفورمنس آرت که درگیر باشکل گیری بدن انسان و ترکیب آن با سایر هنر‌ها در برابر هر رویدادی است، روش خاص خود را مبتنی بر بازگشت طلب می‌کند.

این روش از آنجا که در هر نفر کاملاً وجهه شخصی به خود می‌گیرد و بازگشت او به جهان پیرامون اوست، در ترسیم جهان‌های خود شخصی عمل می‌کند. در واقع پرفورمنس آرت شخصی‌ترین روش در هنر است. در اینجا نیز این جهان‌های شخصی در ذهن تماشاگران و یا در فریم‌هایی ثبت می‌شود که خود نیز در فرا یافت‌ها و رویکردهای جریاناتی مشابه، خود انگیختگی‌هایی خاص خود را داشته‌اند. از این رو در تئا‌تر که هنری است ترکیبی هرکسی با اعتماد و اعتقاد به شخصی دیگر، به دیدار نحوه ثبت بازیگر می‌پردازد. از این حیث است که «این هنر به چگونگی بستگی دارد، نه به چه، نه به محتوی ادبی، اما به پرفورمنس (ضرورت) محتوی حقیقی ربط پیدا می‌کند. «پرفورمنس محتوی هنر است.»

Josef_Albers
یوزف آلبرس

این گفته‌ی جوزف آلبرس است که خود تحصیل کرده باهاوس بوده و در یکی از سخنرانی‌هایش برای دانش آموزان خود چنین توضیح داده است.

جولیا هِیوارد نیز که یکی از پرفورمرهای به نام آمریکایی است عقیده دارد: «رفتن به یک پرفورمنس دقیقا برابر با رفتن به یک کلیساست. در هر دو انسان خشمگین می‌شود، تکان می‌خورد و دوباره آرام می‌گیرد.» از این رو پرفورمنس آرت در هر دو شاخه هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی به صورتی کاملا بیرونی و با استفاده از قدرت ذاتی همه هنر‌ها به درونی‌ترین لایه‌های ترس بشر از موقعیت فعلی او یورش می‌برد. اما عموماً پرفورمنس آرت خود را از کلمه و نه دیالوگ می‌رهاند تا بتواند بدون تقید اخلاقی آن در زمانه خود‌‌ رها شود، شناخت و تبیین این لایه‌ها و نه ذم و ستایش اجرا از طریق شناسایی و کشف لایه‌های سنجش گر زیر نقد پرفورمنس آرت خواهد بود.

+- پرفورمنس چگونه آغاز شد

در زمانی که «تئا‌تر بی‌چیز» محدود به شیوه‌های خود می‌شد، تئاتر‌های دیگر بر روی عناصر مختلف دیگر تاکید می‌کرد؛ مثل استفاده از وسایل الکترونیکی که تئا‌تر بی‌چیز سعی می‌کرد بر آن‌ها غلبه کند؛ به نظر می‌رسد زندگی در «عصر الکترونیک» تئا‌تر را به استفاده از ترفندهای الکترونیکی وسوسه کرد.
مارشال مک لوهان، نظریه‌پرداز وسایل ارتباط جمعی، نشان داد از آنجایی که وسایل الکترونیکی، جایگزین صفحات کتاب به عنوان روش اولیه ارتباطات شده‌اند، ما به طور روز افزونی در بر انگیخته شدن همزمان و چندگانه مهارت پیدا می‌کنیم؛ همانطور که از تلویزیون به اتفاقاتی که در نیمه دیگر دنیا اتفاق می‌افتد، نگاه می‌کنیم و به طور همزمان در اتاقهای نشیمن خانه‌هایمان گفتگو‌هایمان را ادامه می‌دهیم. مک لوهان اینطور نتیجه می‌گیرد که ما دیگر نیازی به پیامهایی با ترتیبی متوالی یا پیامهایی که به نوبت عرضه شوند، نداریم.

رسانه‌های الکترونیکی با ایجاد تمایل به بازنمایی مکانهای قابل تغییر در تئا‌تر – به‌‌ همان شکلی که این مکان‌ها در سینما و تلویزیون تغییر می‌کنند – بر تئا‌تر تاثیر گذاشتند. یک نتیجه‌ی این تاثیر، کاهش تعداد آکسسوار‌ها و کاهش دقت در ساخت آکسسوارهای صحنه بود. به این دلیل که تغییر دادن صحنه‌ای پر از آکسسوار به زمان نیاز داشت. نتیجه دیگر، ترغیب به تجربه کردن «مولتی مدیا» بود؛ ترکیبهایی از عناصر رسانه‌های مختلف.

مشهور‌ترین تجربیات مولتی مدیا به وسیله طراحی از کشور چک به نام ژوزف اسوبودا انجام شد. حدود سال ۱۹۵۸ اسوبودا کار بر روی دو پروژه را آغاز کرد: پلی اکران (پرده چند گانه) و لاترنا ماجیکا. پلی اکران از تصاویر فیلم شده استفاده می‌کرد. پرده‌های آویزان شده در اندازه‌های متفاوت، فاصله‌های گوناگون آن از تماشاچی، تابش تصاویر متفاوت روی هر پرده و تغییر تصاویر در زمانهای مختلف آنتراکت‌ها مجموعه ترفندهای او بود تا بر «تصویر مسحور کننده» تک پرده‌ای و تک ساحتی اجرا غلبه کند. بنابراین منطقه تصویری پویایی خلق می‌کرد و به تماشاچیان حق انتخاب می‌داد تا تصاویری را که می‌خواهند تماشا کنند. لاترنا مجیکا از تصاویر متحرک در ترکیب با بازیگران زنده استفاده می‌کرد. اجرا کنندگان فیلم و صحنه، اغلب یکی بودند و گاهی به نظر می‌رسید که بازیگر زنده از درون پرده بیرون آمده است.

اسوبودا در سال ۱۹۵۹ قسمتهایی از این تجربه‌ها را در طراحی صحنه درام‌ها به کار برد. او همچنین ابزاری را برای ایجاد صحنه‌ها و سکوهای متحرک آزمود و به طرق مختلف، قصد داشت هم به لحاظ ترکیب بندی و هم به لحاظ بصری، طراحی صحنه‌ای ایجاد کند که به طور آنی قابل تغییر باشد. در برخی از اجراهای او از تلویزیون مدار بسته استفاده شد. برخی صحنه‌ها در یک استودیو که مایل‌ها دور‌تر از سالن نمایش اجرا می‌شدند و بر روی پرده‌هایی که بالای سن آویزان بودند، پخش می‌شد و بازیگران همزمان صحنه‌هایی را زنده در سالن بازی می‌کردند. تلویزیون مدار بسته، همچنین نماهای نزدیکی از چهره بازیگران را در لحظات بحرانی روی پرده‌ها پخش می‌کرد.

چنین تجربه‌هایی به وسیله اسوبودا و دیگران، شیوه‌های کاری مختلفی را رایج کرد. استفاده از عکسهای بی‌حرکت بر روی چند پرده به عنوان پس زمینه نمایشی، اضافه کردن صحنه‌های فیلم شده به کنشهای دراماتیک، دستکاری کردن بلندی و جهت صدا یا کیفیت صداهای استریو فونیک و استفاده از تلویزیون مدار بسته از جمله روشهای مختلف مورد بحث است.

این دستاورد‌ها از سوی هنرمندان دیگر مورد توجه قرار گرفت و سپس در هنرهای بصری به کار گرفته شد. نقاشان با نارضایتی از محدودیتهای تحمیل شده به وسیله رسانه‌ای که در آن کار می‌کردند (برای مثال بوم دو بعدی) همانطور که اشیای سه بعدی را به نقاشی‌هایشان می‌چسباندند از ترفندهای گفته شده در بالا نیز استفاده کردند.

مجسمه سازان برای غلبه بر طبیعت ایستای رسانه مّد نظرشان به مجسمه‌هایشان موتور نصب کردند تا آن‌ها را به حرکت در آورند یا از نور برای تغییر ظاهر آن‌ها استفاده کردند. عاقبت از دل این تجربیات هپنینگ بیرون آمد که اولین بار به وسیله نقاشی به نام آلن کاپرو به اجرا در آمد. او استدلال می‌کرد که نه تنها اشیای هنری به نمایش گذاشته شده، بلکه فضا و تمام کسانی که در مکان اجرا حضور دارند باید به عنوان بخشهای ضروری یک تجربه هنری کامل در نظر گرفته شوند.

کاپرو در ۱۹۵۹ برای اولین هپنینگ خود یک گالری را به سه قسمت تقسیم کرد که در هر یک از این قسمت‌ها، آثار مختلفی از هنرهای بصری وجود داشت؛ مثلاً موسیقی از پیش ضبط شده و افکتهای صوتی پخش می‌شد و در تمام مدتی که تصاویر به وسیله ویدیو پروژکشن بر روی سطوح مختلف از جمله آدمهای داخل گالری پخش می‌گردید، افرادی به طور تکراری، نقشهایی را که برای آن‌ها در نظر گرفته شده بود، اجرا می‌کردند. هنگام ورود، تمام کسانی که در هپنینگ شرکت کرده بودند، گمان می‌کردند باید از دستورالعملهایی که به دست آن‌ها داده شده پیروی کنند. هپنینگهای بعدی تغییر کردند؛ اما بیشترشان ویژگیهای مشترکی به منظور اجرای تئاتری داشتند:

  • هپنینگ‌ها، اتفاقهای چند رسانه‌ای بودند که مرزهای بین هنر‌ها را در هم شکستند و عناصر مختلف هنر‌ها را با یکدیگر ترکیب کردند.
  • هپنینگ‌ها تاکید بر خلق یک کار تولیدی را به تاکید بر سهیم بودن در یک فرآیند تبدیل کردند.
  • به دلیل اینکه تمرکز بر روی عنصر خاصی وجود نداشت، تاکید بر نیت هنرمند به تاکید بر آگاهی شرکت کننده تغییر یافت و هر شرکت کننده به عنوان خالق جزیی از اتفاق، آزاد بود تا در آن هر کاری را که می‌توانست انجام دهد؛ هیچ تفسیر «درست» واحدی از اثر هنری دیده نمی‌شد.
  • هپنینگ‌ها، قوانین و حرفه‌ای‌گری را به شدت تضعیف کردند؛ زیرا همه می‌توانستند در اتفاق شرکت کنند و هیچ روش درست یا غلطی برای انجام یک کار وجود نداشت. ظاهر بسیاری از هپنینگ‌ها و تئاترهای محیطی، فوتوریسم و داداییسم را به یاد می‌آورند.

شاید به این دلیل که هپنینگ‌ها، ماهیت آنارشیستی داشتند، به زودی از مد افتادند؛ اما انگیزه هنری که آن‌ها را به وجود آورد، باقی ماند و به عنوان پرفورمنس آرت در دهه ۱۹۷۰ دوباره ظاهر شد. پرفورمنس آرت، می‌تواند از (یکی یا تمام) هنرهای بصری، رقص، موسیقی، ویدیو و تئا‌تر وام بگیرد. می‌تواند به صورت بداهه یا متن نوشته شده به اجرا در بیاید. در پرفورمنس آرت، می‌توان از وسایل صحنه و لباس استفاده کرد یا نکرد. اغلب به وسیله‌ی یک اجرا کننده به اجرا در می‌آید؛ اما می‌توان از چند اجرا کننده نیز برای یک اجرا استفاده کرد. پرفورمنس آرت، می‌تواند بسیار انسانی یا بسیار ستیزه‌جویانه باشد و اغلب پیرامون مسایل جنسی، خشونت و قدرت است و مسایل بازاری را به چالش می‌کشد، اقتدار دولت و شیوه برداشتهای گول زننده رسانه‌ها را (بخصوص درباره بدن به عنوان شی و کالا) کاوش می‌کند. شاید بتوان گفت اساس پرفورمنس آرت، این است که قاعده‌ای درباره اینکه چه چیز مجاز است، وجود ندارد. به این دلیل که برخی هنرمندان از هرزگی، برهنگی، آداب و رسوم ناآشنا و حمله به قدرت حاکم استفاده می‌کردند. پرفورمنس آرت در سالهای اخیر حمایتهای دولت از هنر‌ها قرار گرفته است.

خالقان اصلی پرفورمنس آرت در آغاز، هنرمندانی بودند که در زمینه هنرهای بصری، رقص یا موسیقی فعالیت داشتند. آن‌ها تا حدودی به این دلیل جذب پرفورمنس آرت شدند که پرفورمنس آرت، مرزبندیهای بین هنر‌ها را نادیده می‌گرفت؛ بنابراین ابزارهای بیان را به شدت گسترش می‌داد. هنرمندان تئا‌تر در ابتدا کمتر جذب پرفورمنس آرت شدند، شاید به این دلیل که تئا‌تر همیشه عناصر هنرهای مختلف را با یکدیگر ترکیب می‌کرده است و یا به این دلیل که پرفورمنس آرت به تاکید نکردن بر داستان یا متن و همچنین استفاده از اجرا کنندگان نه به عنوان بازیگر، بلکه به عنوان روایتگر یا به عنوان اشیایی که به طور ماهرانه، فضاسازی می‌کنند، گرایش داشت.

Early_gray
اسپالدین‌گری
Eric_Bogosian_by_David_Shankbone
اریک بگوسیان

با این وجود سالهاست که برچسب پرفورمنس آرت به وسیله اجرا کنندگانی؛ مثل اسپالدین‌گری، اریک بگوسیان و جان لگویزامو به اجراهای تک نفره تئاتری نیز بسط پیدا کرده است. افراد دیگری نیز تئا‌تر و پرفورمنس آرت را با یکدیگر ترکیب کرده‌اند و در میان این افراد، می‌توان به مارتا کلارک، مردیت مونک، پینگ چانگ و لوری اندرسن اشاره کرد.

ظاهر پرفورمنس آرت نیز به وسیله ویدیو کلیپ‌ها و اقتباسهای رسانه‌ای دیگر تغییر شکل یافته است. به دلیل چنین تغییرات دوره‌ای و بسطهای انجام شده، برخی منتقدان اصرار دارند که پرفورمنس آرت در دهه ۱۹۹۰ از سویی به وسیله تئا‌تر و رسانه‌های سرگرم کننده و از سوی دیگر به وسیله استفاده‌ی ابزاری از دنیای هنر از بین رفته است. بی‌تردید پرفورمنس آرت در دهه ۱۹۹۰ به طور قابل ملاحظه‌ای با پرفورمنس آرت دهه ۱۹۷۰ متفاوت است و این اصطلاح، اکنون برای فعالیتهای بسیار گوناگونی استفاده می‌شود که معنای دقیق خود را از دست داده‌اند. با این همه واژه پرفورمنس آرت به عنوان دلالت سودمندی از گرایشهای معاصر برای از بین بردن مرز بین هنر‌ها و نشان دادن اینکه پرفورمنس می‌تواند شکلهای گوناگونی به خود بگیرد، هنوز به کار می‌رود.

+- تاریخچه پرفورمنس

هنر نمایش یا پرفورمنس آرت از دهه ۸۰ در اروپا ریشه دواند و با استقبال عموم مواجه شد. این هنر به واسطه نور‌پردازی، طراحی دکور و بازیگران با نمایش زنده به آفرینشی نو دست یافت. آنچه در پرفورمنس آرت تاثیرگذار بود ارائه امکانات تکنیکی جدیدی بود که به شیوه تئا‌تر اجرا می‌شد. در میان این علاقمندان دو دیدگاه متفاوت وجود دارد.

گروهی از اجراکنندگان (پرفورمر‌ها) آن را فاقد هرگونه پیام و بار اجتماعی قلمداد می‌کنند و گروهی دیگر بر این باورند که لازمه پرفورمنس آرت وجود پیامی است که به شکلی تکان دهنده و تاثیرگذار باشد.

امروزه چهار دهه از ظهور پرفورمنس آرت گذشته است و ما هم اکنون با تجربه‌های متفاوت و رویکردهای نو در این عرصه مواجه‌ایم که رسیدن به تعریفی واحد از آن را کاری ناممکن می‌نماید. عواملی به عنوان قواعد و پایه‌های پرفورمنس آرت در آن دخیل هستند. چون سکون، تکرار و غافلگیری در کنار بدن، که نقش ابزار یا رابط را ایفا می‌کند از دیگر ویژگی‌هایی که آن را از تئا‌تر مجزا می‌کند این است که اثر پرفورمنس خط روایی داستانی مستقیم ندارد و در ‌‌نهایت در پرفورمنس آرت زندگی شخصی و اثر هنری در هم تلفیق می‌شوند و تفکیک یکی از دیگری امکان پذیر نیست.

Vito1973
ویتو آکونچى
Yves_Klein
یس کلین

هنر پرفورمنس در دهه ۱۹۶۰ با خلاقیت هنرمندانى چون «ویتو آکونچى»، «یس کلین»، (لینک خریدن آثار یس کلین) «هرمن نیتسچ» و «آلن کاپرو» متولد شد. این هنرمندان بر عنصر «اتفاق» در هنر تاکید داشتند. اتفاق در نظر ایشان به معناى آن چیزى بود که در خلق اثر هنرى، از قبل، پیش بینى نمى شود و این مهم تنها در برابر نگاه مخاطب است که صورت مى گیرد.

ArtistIsPresent
مارینا آبراموویک در اثر «هنرمند حاضر است»

در دهه، ۱۹۷۰ «گیلبرت» و «جورج» دو هنرمندى بودند که نخستین مدل مجسمه هاى زنده را ابداع نمودند. آن‌ها به بدن خود به عنوان یک ابزار در جهت خلق اثر هنرى نگاه مى کردند و از این رو نمایشگاه هایى را تنها با حضور خود و اجراى حرکات فرم برگزار نمودند که مورد استقبال نیز قرار گرفت. شیوه اجراى این دو هنرمند بهترین مثال براى نامگذارى پرفورمنس آرت به «هنر زنده» است. در همین زمان گروهى دیگر از هنرمندان در تلاش براى یافتن شیوه اى جدید از هنر ویدئو آرت بودند تا آن را نیز به گونه اى در اجراهاى پرفورمنس خود به کار بگیرند. در غرب نیز هنرمندان مکتب «دادائیسم» تجربه هاى متفاوتى را با شیوه اجرایى ترکیب هنرهاى نمایشى و تجسمى از سر مى گذراندند.

Burden-Transfixed
کریس بِردن در حال اجرای هنر پرفورمنس

همه گیر شدن این شیوه اجرایى هنرى در آمریکا، آسیا، اروپا و آمریکاى لاتین سبب شد تا اصطلاح نوزایى (رنسانس) هنرى بار دیگر در قرن بیستم بر زبان‌ها جارى گردد. «رسلى گلدبرگ» در کتاب «پرفورمنس آرت: از جنبش فوتوریسم تا حال» درباره این شیوه اجرایى نوشته است: «هنر پرفورمنس راهى است که مى توان از طریق آن با گروه وسیعى از مردم ارتباط گرفت و آن‌ها را به معاشرت دوباره با فرهنگ و هنر وا داشت. پرفورمنس هر آنچه براى جلب نظر مخاطب لازم است را در کیسه خود دارد و این به خلاقیت هنرمند باز مى گردد که براى همراه نمودن مخاطب‌اش چه ابزارى را از کیسه‌اش خارج سازد. فضا در یک اجراى پرفورمنس محدودیتى ندارد. در گوشه یک رستوران، کنار خیابان، زیر درختان پارک یا یک گالرى هنرى؛ تنها نکته مهم در این اجرا حضور مخاطب است. لذا پرفورمنس مى تواند هر آنجایى که چشمان جستجوگر مخاطبى انتظارش را مى کشد متولد شود.»

امیر

امیر

من امیر هستم، موسس این سایت. ۳۰ سال سن دارم و از سال ۲۰۱۰ به صورت حرفه‌ای به فعالیت‌های مربوط به وبمستری می‌پردازم. در حال حاضر به طراحی و بهینه‌سازی سایت‌های وردپرسی مشغولم. امیدوارم از مطالب لذت ببرید، منتظر خوندن نظراتتون هستم.

b2
1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments
Farzad
Farzad
۱۴ آبان ۱۳۹۶ ۲۱:۲۷

از زحمات شما بسیار سپاسگزارم

b1