شیطانپرستی چیست؟ آیا شیطانپرستان دیوانگانی هستند که ابلیس را عبادت و کودکان را قربانی میکنند؟ به طور دقیق، نه. این قضیه درست است که فرقههای شیطانی متعددی هستند که کارهای وحشتناکی انجام میدهند، ولی مانند هر مذهب دیگری، شیطانپرستی به شاخهها و دستههای متعددی تقسیم میشوند.
مشهورترین شکل شیطانپرستی کلیسای شیطان آنتوان لاوی در سانفرانسیسکو است. آنها معتقدانِ واقعی نیستند و شیطان برای آنها فقط نماد «ضدیت» با ارزشهای سنتی مسیحی است؛ ارزشهایی از قبیل هوی و هوس در مقابل پرهیزگاری یا انتقام در مقابل برگرداندنِ صورت برای پذیرشِ سیلی دوم.
هر چند، اَشکال متعدد دیگری از شیطانپرستی وجود دارند که به اندازهٔ کلیسای شیطان مشهور نشدهاند. برخی از آنها مانند پیروان لاوی منکر خدا هستند، در حالیکه برخی دیگر ابلیس را به عنوان یک موجود واقعی میپندارند. برخی از آنها تا اندازهای از توجهات عمومی برخوردار شدند، ولی برخی دیگر کاملاً گمنام ماندند. صرفنظر از اینها، پیروان صراط چپ برای بیان تفسیر خود از شیطانپرستی تدبیرهای بسیاری اندیشیدهاند. در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
10- فرقه معبد شیطان
فرقه معبد شیطان سازمانی است که عقاید حاکم در آن شاید با نظر بیشتر آدمها در مورد شیطانپرستی متفاوت باشد. با این همه، اهدافشان «ترغیب نیکخواهی و همدلی» و «پذیرش ادراک و عدالت عملی» است. همچون تفسیر آنتوان لاوی از شیطانپرستی، فرقه معبد شیطان نیز اعتقاد حقیقی به شیطان یا عبادت آن ندارند. آنها شیطان را به عنوان یک نماد میبینند – موجودی سرکش در مقابل استبداد و قدرت.
فرقه معبد شیطان صرفنظر از عدم اعتقاد به هر مذهب دیگری، خود را به عنوان یک مذهب تلقی میکند و معتقد است مذاهب دیگر به جای ادعاهای خرافی و ماوراءالطبیعی باید بر اساس علم و تفکر انتقادی رفتار کنند. شیطانپرستی همهٔ چیزهایی را که یک مذهب باید ارائه کند به آنها ارائه میکند – چیزهایی از قبیل حس هویت، اعمال نمادین، و جامعهای با اعتقادات یکسان.
فرقه معبد شیطان به این علت شهرت بدی پیدا کرد که در سخنرانیهای آزاد پا را از حدود خود فراتر نهاد و از مسیحیت بنیادگرا شدیداً انتقاد کرد. این گروه بیشتر به خاطر ساخت مجسمهٔ بافومه (بت یا الههای در زمان قرون وسطای لاتین) در شهر دیترویت مشهور است، شهری که مسئولاناش با ساخت مجسمهٔ ده فرمان موافقت کرده بود. پیروان فرقه معبد شیطان معتقدند اگر مسیحیان مجاز به ابراز عمومی مذهبشان باشند، پس آنها نیز این اجازه را خواهند داشت.
بعد از حکم هابیلابی (یک قاضی فدرال بهطور موقت فروشگاههای هابیلابی را از الزامات و شرایط قانون بهداشت و درمان سال ۲۰۱۰ که کارگران را برای کنترل موالید، تحت پوشش بیمه قرار میدهد، معاف کرد. زیرا ادعا کرده است این قانون باورهای مذهبی آن را نقض میکند) که سازمانهای مذهبی را از فراهم کردن الزامات کنترل جمعیت معاف کرد، فرقه معبد شیطان تصمیم گرفت برای به چالش کشیدن قوانین ایالات متحده از موقعیتاش به عنوان یک مذهب استفاده کند. به ادعای آنها قوانین «رضایت آگاهانه» که پزشکان را مجبور میکند پیش از انجام سقط جنین اطلاعات مورد تأیید دولت را به زن گوشزد کنند، با عقاید مذهبیشان در تضاد است زیرا از جانب اعضای این گروه برخی از این اطلاعات غیرعلمی تلقی میشوند.
فرقه معبد شیطان در ۲۰۱۳ مراسم «پینک مَس» (مراسم عشاء ربانی صورتی- مراسمی که در آن روح یک شخص مردهٔ غیرهمجنسگرا را تبدیل به یک همجنسگرا میکنند) را بر سر مزار مادر فِرِد فِلپس (کشیشی که به شدت با همجنسگرایی مخالفت میکند) برگزار کرد. فِلپس رییس کلیسای وستبرو باپتیست (کلیسایی دارای عقاید خاصی از جمله نفرت از همجنسگرایی، نفرت از یهودیان، نفرت از مسلمانان، نفرت از هندوها و نفرت از سربازان آمریکایی (حتی کشتهشدگان) است) است؛ این گروه مسیحی افراطی به خاطر عقایدشان منفور هستند. در آن مراسم عشاء ربانی صورتی یا همان پینک مس زوجهای همجنسگرا سر مزار مادر فِلپس همدیگر را بوسیدند تا روحش در آن دنیا همجنسگرا شود!
9- لوسیفرگرایی
لوسیفریها بیشتر به همان شیطانپرستان پیرو لاوی شبیهاند. بیشتر آنها غیرمذهبی هستند و لوسیفر را به عنوان یک نماد پذیرفتهاند. ۱۱ نشان قدرت لوسیفریها که توسط کلیسای بزرگ لوسیفر ایجاد شده است، نشان میدهند چگونه لوسیفر نمایندهٔ ارزشهایی نظیر خودمختاری و آزادی از «بردگی ذهنی» است. بر این اساس، لوسیفرگرایی بیشتر شبیه یک فلسفه است تا یک مذهب واقعی. کلیسای لوسیفری نوین هدف اصلی لوسیفرگرایی را کمک به آدمها برای «پذیرش مسئولیت زندگی آنها و عمل کردن به صورت یک نماد اخلاق فردی، با استفادهٔ کامل از نیروی بالقوهٔ نبوغ آنها و در نتیجه استفادهٔ بهینه از فرصتها آنها» اعلام میکند.
لوسیفریها لوسیفر را یک موجود کاملاً متفاوت با شیطان میدانند. کلیسای بزرگ لوسیفر اعتقاد دارد واژهٔ «لوسیفر» (به معنی «حامل روشنایی» یا «ستارهٔ صبح») پیش از مسیحیت وجود داشته است و تغییر در ترجمهها و تفسیرهای آن در طول تاریخ باعث شده تا لوسیفر و شیطان در مقام موجودی یکسان تلقی شوند.
شاید بزرگترین تفاوت میان شیطانپرستان لوسیفری و پیروان لاوی آن است که لوسیفر (حامل روشنایی) نماد آگاهی است، در حالیکه شیطان (ضدیت) نمایندهٔ نفس اماره و عصیانگری است. کلیسای بزرگ لوسیفر داستان آدم و حوا را به داستان یونان باستان در مورد پرومته (زئوس در عصر آفرینش انسانها، پرومته را برگزید تا همه چیز را به انسان بدهد جز آتش. پرومته دور از چشم زئوس آتش را به انسان داد. وقتی خبر به زئوس رسید او را بر سر قله قاف (در قفقاز) برد و بست و به سزای اعمال خود رساند) تشبیه کرده است. این داستان به داستان انجیلی وسوسهٔ آدم و حوا توسط مار در مورد خوردن میوهٔ درخت ممنوعه بیشباهت نیست.
هدف نهایی لوسیفرگرایی کمک به هر فرد است تا بتواند شعلهٔ سیاهِ (آتش درونمان. آتشی که شامل عقل، تصور و هوای نفس است) دروناش را شعلهور کند و به خودآگاهی برسد. لوسیفرگراها همه چیز را به پرسش فرا میخوانند، بر جهل درونیشان غلبه میکنند، و خواستههای نفسانیشان را با عقلشان به تعادل میرسانند.
8- دوخداگرایی مسیحی
طبق گفتهٔ یک شیطانپرست چندخداگرا به نام دایان وِرا، دوخداگراییِ مسیحی بخش کوچکی از شیطانپرستیِ خداگرایانه است. این شکل از شیطانپرستی الهیات مسیحی را میپذیرد و اعتقاد به یک جنگ همیشگی میان خداوند و شیطان دارد. تفاوت عمده در این جا است که این قبیل شیطانپرستان در این نبرد، شیطان را حمایت میکنند. آنها اعتقاد دارند خداوند و شیطان قدرتمندترین موجودات جهان هستند و شیطان قدرت کافی برای غلبه بر خداوند را دارد و در نهایت فاتح این جنگ خواهد شد.
وِرا ادعا میکند ایدهٔ دوخداگرایی و جنگ خدایان از اعتقادات زرتشتی ریشه میگیرد که در آن جنگ دائمی میان اهورامزدا، خدای نور، و اهریمن، خدای تاریکی وجود دارد. برخی از این شیطانپرستان نه تنها ابلیس را »بد» نمیدانند بلکه وی را به علت آنکه به انسانها دانش و آزادی میدهد «خوب» میدانند، در حالیکه اعتقاد دارند خداوند میخواهد انسانها را به بند بکشد. بنابراین، دوخداگرایی مسیحی شکل معکوسی از مسیحیت است. شیطان یک قهرمان است، زیرا انسان را از شرارت و ظلم خدا آزاد میکند!
7- شیطانپرستی ضدکیهانی
شیطانپرستی ضدکیهانی یا عرفانگرایی آشفته، معتقدند که نظم کیهانی که توسط خداوند آفریده شده است چیزی نیست جز یک دروغ بزرگ، و ماورای این توهم یک آشفتگی بیپایان و بینظم است. یکی از متخصصان این شکل از شیطانپرستی یک مؤلف و پژوهشگر علوم غیبی است که برای خود نام وِکسیِر ۲۱۸ را برگزیده است. وکسیر در یک مصاحبه بیان میکند به خدای قادرِ مطلقی اعتقاد دارد به نام دِمیِرج (جهانآفرین) که در مذهب نورس (گروهی بودند که بین قرون ۸ تا ۱۱ میلادی به زبان نروژی باستان حرف میزدند) به عنوان اُدین (خدای خدایان) تفسیر شده و همان خدای مسیحیت است. او محدودیتهایی – زمان، مکان و بدن- را آفرید تا روح آزادمان را به بند بکشد.
و در این هنگام شخصیتهایی نظیر لاکی (یکی از ایزدان اساطیر اسکاندیناوی. بسیاری معتقدند این نام از نام قدیمی نورس، لوکا گرفته شده به معنای بسته شده. این میتواند وجه تسمیهای برای سرنوشتاش باشد) و شیطان پا به عرصه نهادند. آنها علیه قانون ظالمانهٔ دِمیِرج ظغیان کردند و تصمیم گرفتند قدرتاش را از بین ببرند. از میان دیگر خدایان ضدکیهانی میتوان به تیامت (مادر نخستین خدای بابل)، بال (خدای باروری)، آسمودیوس و لیلیث (در تلمود نخستین همسر آدم معرفی شده است) اشاره کرد.
این شکل از شیطانپرستی مانند بیشترِ گونههای غیر-لاوی، بسیار گمنام است و متاسفانه اطلاعات چندانی از آن در دسترس نیست. مشهورترین اعضای آن جان نودوِید، عضو یک گروه موسیقی به لک متال (از زیرشاخههای نهایی موسیقی هوی متال با ضربآهنگ بالا و سریع، اشعار بیمار گونه، کلام هارش، همراه با جیغهای گوشخراش) به نام دیسِکشن (کالبدشکافی) است. او یکی از اعضای فرقه معبد نور سیاه بود. نام پیشین آن گروه انسانگریزان لوسیفری بود؛ سازمانی با هدف از بین بردن نظام دِمیِرج و بازگرداندن جهان به وضعیت اصلیاش، یعنی آشفتگی. در این معبد از نیایشهای بسیاری برای عبادت بتها و موجودات مختلف به ویژه لیلیث استفاده میشد.
6- شیطانپرستی متعالی
شیطانپرستی متعالی یک شکل منحصر به فرد از شیطانپرستی است که توسط مردی به نام «مت دِ لُرد زِین» (Matt "The Lord" Zane) به وجود آمد. طبق آنچه در چند صفحهٔ ابتدایی کتاباش با عنوان شیطانپرستی متعالی عنوان کرده است، وی الاسدی مصرف میکرد و میتوانست شیطان را ببیند که از بهشت طرد شده است، و بعد از آن تصویر دیگری میدید از مردی که پیش از تولدش با شیطان همپیمان شد. طبق این پیمان، آن مرد باید از جهنم اجتناب میکرد، ولی در سراسر زندگیاش هرگز ندانست چگونه باید چنین معاملهای را انجام دهد. در عوض، وی دیگران را به جهنم راهنمایی کرد در حالیکه متأثر از این توهم فکر میکرد واقعاً کار خداوند را انجام میدهد. زِین میگوید:
شیطان میخواست آن مرد هر آنچه را جهان به وی میدهد تجربه کند و به جای پذیرش اعتقادات خداوند، اعتقادات خودش را خلق کند. سفر مرد با تجربیات بسیاری همراه بود، که این تجربیات به دیگران الهام میبخشد که در مسیر مخالف ارادهٔ خداوند قدم بردارند و از خداوند جدا شوند. این جدایی همان جهنمی است که آدمها به سویاش میروند. این داستان هشداری راجع به لعنت ابدی نیست بلکه به تکامل روحانی اشاره میکند.
شیطانپرستی متعالی دقیقاً شکلی از تکامل روحانی با هدف نهایی بیعت دوبارهٔ فرد با چیزی است که نمود شیطانی نام دارد. نمود شیطانی بخش پنهان شدهای از نفس است که از آگاهی جدا افتاده است. نمود شیطانی، ما را از طریق کمک به پرورش آگاهیمان تحت تأثیر قرار میدهد. راههای بسیاری برای رسیدن به نمود شیطانی هر فرد وجود دارد، و برای قدم نهادن در راهی که مقابل هر فرد گسترده شده است اجباری وجود ندارد.
5- دیوپرستی
دیوپرستی به صورت تحتالفظی یعنی «عبادت دیوان»، اگرچه دیوپرستان جدید واقعاً دیگر دیوان را عبادت نمیکنند. در عوض، آنها با دیوان «کار میکنند»؛ به این صورت که هر دیو به صورت یک نیرو یا انرژی است که در آیینها یا جادوها به کمک فراخوانده میشود. دیوپرستان سنتی واقعاً دیوان را عبادت میکردند؛ دیوانی که به ویژگیهایشان تجسم انسانی میدادند.
توجه به این نکته ضروری است که لزوماً همهٔ دیوپرستان شیطانپرست نیستند، گرچه همهٔ آنها به صورت بالقوه این ویژگی را دارند. هر دیوپرستی بتِ حامیاش را برمیگزیند، و مطمئناً در میان گزینههای مختلف، میتوانند شیطان، نمایندهٔ عنصر آتش را نیز انتخاب کنند. هر چند، آنها میتوانند از میان مذاهب مختلف دیوان بسیاری را نیز در فهرست گزینششان قرار دهند.
دیوپرستان سه تفسیر متفاوت و محتمل از دیوان دارند. تفسیر اول شبیه دیدگاه مسیحیان است – گناهکاران شرور و وسوسهگر. تفسیر دوم مربوط به دیوپرستان سنتی است – دیوان تجسم نیروهای انرژی هستند. تفسیر سوم این است که «به سبب معنی واژهٔ دیو که همان قدرت خدایی است، دیوان شایستهٔ خدایی هستند.» (لازم به ذکر است دیو یکی از واژههای کهن است و قدمت آن به دوران آریاییان میرسد. دیوان گروهی از پروردگاران آریایی بودهاند. پس از جدایی ایرانیان از هندوان و ظهور زرتشت پروردگاران مشترک قدیم یعنی دیوها که مورد پرستش هندوان بودند، نزد ایرانیان گمراهکنندگان و شیاطین خوانده شدند. در زبان هند باستان دِوَ یا دَئوه به معنی فروغ و روشنائی و نام خداست. در این متن، دیو به عنوان معادل برای واژهٔ demon انتخاب شده است) صرفنظر از اینها، دیوپرستان اعتقاد دارند اعمالشان به تباهی یا جزای الهی نمیانجامد، زیرا این اعمال «صرفاً در تداوم اسطورههایی است که نسل به نسل از مذاهبی به جای ماندهاند که مدتها از زمانشان گذشته است.»
4- سِتیها (شیطانگراها)
فرقه معبد سِت توسط مایکل آکویینو تأسیس شد. آکویینو مرد دستِ راستِ لاوی بود که پس از فروش دفاتر روحانیت توسط وی، کلیسای شیطان را ترک کرد. این ایده که لاوی بتواند از کلیسای شیطان کسب درآمد کند باعث شد اعضای زیادی از جمله راهبهٔ اعظم لیلیث سینکلار، که نهایتاً با آکویینو ازدواج کرد، از حضور در کلیسا انصراف دهند. آکویینو و دیگر جداشدگان، فرقه معبد ست را بنا نمودند که از جهات فلسفی با کلیسای شیطان تفاوتهای زیادی داشت.
شیطانپرستان پیرو لاوی به هیچ گونه بت یا خدا اعتقاد ندارند، در حالیکه شیطانگراها به یک موجودیت فوقبشری به نام ست (پادشاه حقیقی تاریکی و نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است) اعتقاد دارند. ست در مصر باستان خدای خشونت و بینظمی بود که عاقبت با نام خدای تاریکی به دشمنی با خدایان دیگر مصر پرداخت. به عبارت دیگر، ست «شیطانپرست اصلی است: خدایی علیه همهٔ خدایان دروغین و ذهنی انسان.»
شیطانپرستان پیرو لاوی اعتقاد دارند هر یک از اعضا خدای خودشان، و در پی صعود به سوی الوهیت هستند. هدف شیطانگراها رسیدن به خپره (از اسطورههای مصر باستان هم به معنی سرگینچرخانان- نوعی سوسک- و هم به معنای قائم به ذات است. او در نزد شهروندان هلیوپولیس، نمودار طلوع خورشید بود و مانند سوسک، از جوهر خویش سر بر میآورد و زادهٔ خویشتن است. خپره ایزد دگرگونیهای حیات بود و همیشه از نو زاده میشد) است؛ واژهای مصری که تقریباً به این معنی است که «من به وجود آمدهام.» شیطانگراها بر این باور هستند که هر فردی هرزگاهی به دنبال یک تجربهٔ الهی میرود و همینطور اینکه از طریق توسعهٔ نفسانی، جادو و روشهای دیگر میتوان تجربیات الهی بیشتری خلق کرد تا اینکه عاقبت به سطحی از الوهیت رسید. این مقصود نهایی انسان است.
3- قرمزهای شیطانی
قرمزهای شیطانی به مفهوم سنتی به شیطان اعتقادی ندارند، بلکه آن را یک نیروی سیاه میدانند که از ازل وجود داشته است. تأنی جاتسَنگ یکی از برجستهترین شخصیتهای قرمزهای شیطانی معتقد است که ریشهٔ واژهٔ شیطان (یا همان سِیتان در زبان انگلیسی) به ترکیبی از دو واژهٔ پیش از سانسکریت برمیگردد: ست، واژهای به معنی "تاریکی بیکران" و تان، که نشان میدهد چگونه این نیرو امتداد یافت و به همه چیز نفوذ کرد. به عبارت دیگر ست یعنی «وجود»، و تان یعنی «تبدیل شدن به». البته صحت یا نادرستی این ریشهیابی از واژهٔ «شیطان» را نمیتوان تأیید کرد.
قانونتان چگونگی سرایتِ ست درون هر موجودی را توصیف میکند. هر مخلوقی به سرچشمههای وجودی خود متصل است، و این اتصالات شبکهٔ پیچیدهای را ایجاد میکنند که این شبکه به پیدایش زندگی باز میشود. هر مخلوقی از ماهیت خویش پیروی میکند و به صورت طبیعی با جریان چاکرای خویش در آرامش به سر میبرد. ۹ اصلِ موضوعهٔ شیطانی بر اساس این عقاید شرح داده میشوند؛ به این گونه که هر موجودی متأثر از نیروی درونیاش دائماً در حال تغییر است و بر اساس محیط اطرافاش به تکامل میرسد.
کسانی که مقابل ماهیتشان میایستند، کیپلاث (کسانی که با گرایشهای خویش در تضاد هستند) نامیده میشوند. طبق آموزههای قرمزهای شیطانی، کسی که به شخص یا مخلوق دیگر بیحرمتی میکند یا مقابل خویش میایستد عمل شرورانهای مرتکب شده است.
بیحرمتی به وجودِ هر مخلوق، سرپیچی از تمامیِ اصول زندگی تلقی میشود. بیحرمتی به معنیِ ارج نگذاشتن به مخلوقات دیگر است؛ یا اینکه یک انسان به آنچه انسانی از نوع دیگر بر اساس موجودیت یافته است، احترام نگذارد. این بیحرمتی شرورانه است، و مثل جنگیدن علیه تاریکی بزرگ و بنابراین جنگیدن علیه خویشتن است. روح سیاه در انسانِ دیگر همان روح سیاهی است که در شخص متخاصم وجود دارد. و آن روح سیاه میتواند از خروج از پوستهاش سر باز زند.
2- شیطانپرستی چندایزدی
شیطانپرستی چندایزدی دقیقاً شبیه اعتقاد به وجود چندین خدا در مقابل اعتقاد به وجود یک خدا است. مشهورترین سازمان شیطانپرستی چندایزدی کلیسای عزازیل در شهر نیویورک است که درهایش به روی همهٔ شیطانپرستان، پژوهشگران علوم غیبی و پیروان صراط چپ باز است. آنها بتهای متفاوت و متعددی را گرامی میدارند.
کلیسای عزازیل به آنچه آن را «خدایانِ برخاسته از غربِ جدید» مینامد، تمرکز دارد – شیطان/عزازیل (یک شخصیت در اساطیر عبری است که نخستین بار در عهد عتیق ظاهر شد. در قرآن نامی از عزازیل برده نشده است. با این وجود، در برخی متون اسلامی نام عزازیل به عنوان نام اصلی ابلیس آورده شده است)، لیلیث، پرومته، ایشتار (نام یکی از الهههای آشوری است. در اسطورهها او را ایزدبانوی نشاط عشق میدانند)، پان و لوسیفرِ سوفیا. (سوفیا یک الههٔ اسرارآمیز بود که تشابهات زیادی با داستان لوسیفر و همینطور با داستان آدم و حوا داشت) همهٔ این خدایان از جانب ادیان ابراهیمی بدجنس و شرور تلقی شدهاند، با وجود این، آنها از یک سو، نمایندهٔ ارزشها و اصولی هستند که کلیسای عزازیل قویاً بر آنها استوار است و از سویی دیگر، نمایندهٔ گرایشهای اجتماعی هستند که از جانب جناحِ راست مذهبی تقبیح شدهاند. برای مثال، پرومته نمایندهٔ دانش و ادراک، و ایشتار نمایندهٔ طبیعت و تمایلات جنسی است. از همه مهمتر شیطان است که از طریق به چالش کشیدن و طرف سؤال قرار دادن اصول عقاید، آدمها را به تفکر ترغیب میکند.
کلیسای عزازیل خدایان را به شیوهٔ سنتی عبادت نمیکنند. بلکه، آنها خدایانشان را محترم و گرامی میدارند و اغلب به سمت یک یا چند خدا کشیده میشوند. آنها منکر وجود خدا هستند، و معتقدند قلمروی خدایان به طور کامل برای هیچ انسانی قابل شناسایی نیست، و بنابراین پیرو فلسفهای هستند که آن را اکنونگرایی مینامند. کلیسای عزازیل به شدت اعتقاد دارد خدایان، خود را در امور انسانی ظاهر میکنند، اموری همچون جامعه، اقتصاد و گرایشهای مذهبی.
1- فرقهٔ کاتولو
کاتولو، فرقهٔ کوچک عجیبی است که نوشتههای نویسندهای به نام اچ.پی. لاوکرفت را با شیطانپرستی، جادوی سیاه و صراط چپ در هم آمیختهاند. وِنجِر سِیتانیس، مؤسس این فرقه، اذعان میکند اغلب آدمها نوشتههای لاورکرفت را حقیقی نمیپندارند. وی در این مورد اینگونه پاسخ میدهد: «حقیقتی وجود ندارد. آنچه ذهن انسان حقیقی میپندارد، اصلاً وجود ندارد.» سِیتانیس ادعا میکند هر فرد درونِ الگویی به نام حقیقت پذیرفته شدهٔ عمومی محبوس است، و وی قادر است حقیقت دروناش را طبق ارادهاش به هر شکلی درآورد.
سِیتانیس مینویسد: «خیلی وقت پیش، تصمیم گرفتم به کاتولو، شیطان، نایِرلاثوتِپ، یوگ سُثُث (هر دو شخصیتهای داستانهای لاورکرفت هستند)، و تسالال اعتقاد آورم. اعتقاد من به این موجودات پلیدِ ژلاتینی، بالدار، کفرآمیز و به شکل تهوعآوری مجعد قدرت میدهد.»
فرقهٔ کاتولو مدعی هستند کهنهایزدان (اصطلاحی برای بت یا هر موجود فراطبیعی باستانی. و همینطور، یک اصطلاح مبهم که در داستان کاتولو به بیگانگان ظاهراً زندهای اشاره دارد که نقش زیادی در رمان کوههای دیوانگی (۱۹۳۶) اثر لاورکرفت دارند. واژهٔ کهنهایزدان به عنوان معادل Old Ones انتخاب شده است. بینهایت سال پیش در زمین زندگی میکردند و دانش تاریکی، ممنوعه و محرمانهشان را به انسانها منتقل کردند. خدایان ضعیفتر به زنجیر کشیده شدند و بر آنها تازیانه زده شد، و جهان با خون آنها خلق شد. برخی از خدایان ضعیفتری که زنده ماندند، تصمیم گرفتند خود را از زنجیر برهانند و کهنهایزدان را از زمین بیرون کنند.
فرقهٔ کاتولو کهنهایزدان را مانند دیدگاهی که شیطانپرستان نسبت به لوسیفر دارند، موجوداتی میبینند که میخواهند به انسان دانش بیاموزند و آنها را از بردگی رهایی دهند. فرقهٔ کاتولو معتقد است اکثریت موجودات بشری زندگیشان را در زندان حقیقت پذیرفته شدهٔ عمومی سپری میکنند و درد و رنجشان به خدایان ضعیفتر انرژی میدهد. تنها راه رهایی از این زندان، بیداری و دستیابی به آگاهی حقیقی است. حقیقت والاتری که اعضای فرقهٔ کاتولو به آن اشاره میکنند نامهای دیگری نیز دارد، از قبیل شعلهٔ سیاه، نشان شیطان، موهبت شیطان، یا ندای کاتولو.
همهٔ خدایان شرور – کاتولو، شیطان، لاکی و غیره – را میتوان صرفاً در امتداد «جوهرهٔ سیاه بدون شکلی» تلقی کرد که تحت حقیقت پذیرفته شدهٔ عمومی قرار دارند. این خدایان را میتوان واقعی یا نمادین دانست؛ و اهمیتی هم ندارد افراد مختلف چه تفسیری از آنها داشته باشند. همهٔ آنها نمایندهٔ مفهومِ خودتوانمندسازی هستند؛ مفهومی که به عنوان عالیترین قانون این فرقه شناخته میشود.
چند تا اسکل های مشنگ میان شیطان رو میپرستن اولی بزه mrgreen mrgreen mrgreen mrgreen
من یک بار وقتی 15 ساله بودم یه شبِ خیلی خلوت وقتی داشتم با دوستام از بیرون میومدم چهار نفری باید از یه کوچه ی خیلی تاریک و خلوت رد میشدیم رفتیم داخل کوچه و من یه صدایی شنیدم بعد رفتم توی یکی از کوچه باریکا و نگاه کردم که ببینم صدای چیه و خَم شدم که زیر ماشین رو ببینم گفتم شاید یه بچه گربه ی گُمشده و یا زخمی باشه و باید بهش کمک کنم زیر ماشین هیچی نبود بعد دوباره بلندشدم که برم پیش دوستام که دیدم یه کُپی از خودم وایساده جلوی من و خیره شده… بیشتر بخوانید »
▪️فلسفه اصلى اديان در جامعه دين چيست؟ عده ای فکر میکنند دین اعتقادات مردم است اینطور نیست! دین یک صنعت است. صاحب دارد و به نفع عده ای است. باعث ثروت مادی و قدرت سیاسی طیف معینی در جامعه میشود و به یک حاکمیت سیاسی و طبقاتی در جامعه خدمت میکند. مذهب صنعتی است که میلیاردها دلار پول در آن جا به جا میشود. هزینه تبلیغاتش توسط این پول ها پرداخت میشود. این پول ها را با کلاهبرداری و اخاذی از جیب مردم بیرون میکشند. در کشورهای مذهبی این پول ها را از طریق دولت از جیب مردم در می… بیشتر بخوانید »
من هم میتونم متنی مثل جنابعالی بیارم و کلی حز کنم که وای چه قدر من انسان روشنفکری هستم و تافته ای جدابافته از بقیه مردم هستم ولی اگه یکی ازم یک سوال جزئی مذهبی کرد نتونم جوابشو بدم با این حال در مورد فلسفه دین یا هر چیز دیگری نظر بدم
کسایی که مناظره امام صادق و ابوشاکر را خونده باشن خیلی راحت متن بالا رو درک میکنن
تمام احادیث مناظره ها و……..که به نام این بزرگوار ها زده شده مال چند صد سال بعد مرگشون بوده . حتی با این که همه برنامه ریزی شده و……بخاطر قدیمی بودن نسبت به علم الان بیش ۹۰ درصد همین مطالب که تماماً از دانشمندان یهودی و مسیحی آن زمان اسکی شده مزخرفی بیش نیستند .
موضوع کامنت قبل من ساده های شستشو مغزی داده شده ای مثل شما هستند .
بله شما راست میگویید تمام افرادی که در طول تاریخ دارای دین و اعتقاد بودند حتی یک نفرشان هم انسان خوبی نبود و تمام تاریخدانان و مفسرین ولو خارجی و غیر مسلمان و حتی اندیشمندانی مثل گوته ؛ میشل فوکو یا حتی نیچه که اسلام را دین زندگی نامیدند و حتی رهبران محبوبی مثل نلسون ماندلا یا گاندی که امام حسین را الگو خود قرار دادند همه شیادانی بودند که این همه رنج کشیدن تا فقط مغز ما را شستسوی دهند واقعا آفرین به این پشتکار عه ببخشید لعنت بر این شیادان ولی هیچ وقت کتابی از این شستشو دهندگان… بیشتر بخوانید »
شما بسیار جالب عرض کردید من هم با نظر شما موافقم
کسی سوال اعتقادی داشت بگه تا جوابشو در حد توانم بدم
شیطان پرست های نوین = پیامبران قدیم
در گذشته هرکس برای فرار از حقیقت(پوچ گرایی) و معنا بخشیدن به زندگی بی ارزشش یک خدای افسانه ای و قادر مطلق خلق میکرد در حال حاضر و در قرن بیست و یکم چون به لطف علم تمام پدیده ها قابل حقیقت سنجی و ظبط و پخش هستن پیامبر صفت ها برای فرار از حقیقت و معنا بخشیدن به زندگی بی ارزش خودشون یک شیطان و یا شیطان نمادین خلق میکنن
یعنی تو میگی که علم به آخرین نقطه تکاملش رسیده و به وجود خدا ، شیطان ، پیامبران و … نرسیده علمی که امروز میگه زمین صافه فردا میگه زمین گرده پس فردا میگه زمین کاملا هم گرد نیست تا صد سال پیش کسی نمیدونست که اشعه هایی به نام سیاهچاله ، کرمچاله یا امواج الکترومغناطیسی وجود داره و اگر از تو میپرسیدن میگفتی وجود ندارن چون علم اون زمان ثابت نکرده بود آیا میتونی با حواس پنجگانه به من ثابت کنی امواج الکترومغناطیسی وجود دارند ؟ حرف تو زمانی درسته که علم به اوج تکاملش رسیده و جواب همه… بیشتر بخوانید »
من این مناظره رو خوندم و برام جذاب بود ، به خاطر اینکه اول برام خیلی جالبه که بدونم چجوری این مناظره ها دقیق و کلام به کلام حفظ شده ، به خاطر اینکه با تکنولوژی امروز و تفاوت دیدگاه خیلی از آدم ها هنوز هم خیلی حرف ها دقیق به دست ما نمیرسه ، نکته جالب دوم اینکه صادق خدا بیامرز این همه دانشی که راجع به اتم و سلول و اینجور چیزا داشته چه به دردش میخورده که به مردمی اینا رو پزشو بده که هیچ ابزار یا دانشی راجع به اون نداشتن و اگه بلد بوده پس… بیشتر بخوانید »
بهترین فیلم های خارجی در مورد رابطه انسان و شیطان یا شیطان پرستی
The Devil advocated
Let the right one in
Let me in
Rosemary`s baby
Angel heart
رمان فاوست ( نوشته گوته )
The ninth gate
Fight club ( بیشتر روانشناختی هست و به شیطان درون میپردازه )
Seven
Constantine
فیلم dorian gray هم باید اضافه شه