شهرت و تاریخ به راحتی میتواند تصویر واقعی یک مرد را خراب کند. جنبههای انسانی (و گاهی اوقات جنبههای منفی) از افراد مشهور درگذشته ممکن است فراموش شود. در این مقاله سعی شده است به ۱۰ چهره بسیار مشهور و خاص نگاهی بیندازیم و تلاش کنیم جنبههای عادی شخصیتهای آنها را برایتان فاش سازیم.
10- بنجامین فرانکلین
اولین کنگره قارهای از بنجامین فرانکلین (۱۷۹۰-۱۷۰۶)، به نام یک ریسک یا خطر امنیتی نام برده است و بین روزهای ۵ تا ۲۶ اکتبر سال ۱۷۷۴ لازم دانسته برای رفت و آمد در فیلادلفیا با ۳ بادیگارد رزمی مسلح بدون برانگیختن هیچ گونه شکی همراه شود. البته نه به این منظور که این افراد، شهروندان دیگر را از دست فرانکلین محافظت کنند بلکه مأموریت آنها این بود که جلوی فاش شدن اسرار کنگره توسط فرانکلین را برای عموم بگیرند.
فرانکلین علاقه داشت به بارهای متعددی در فیلادلفیا رفت و آمد کند و وقتی که او مشروب میخورد در شرایط خاص دوست نداشت با هیچ کسی حرف بزند. بادیگارش بعدها شهادت داد که او بعد از خوردن ۱۰ آبجوی قوی کاملاً سرکش و پر سر و صدا میشد.
9- فرانسیس آسیسی
قدیسه فرانسیس از آسیسی (۱۱۸۱ تا ۱۲۶۶) قدیسه حامی ایتالیا و حامی حقوق حیوانات بود. او به خوبی برای پرندگان موعظه و سخنرانی میکرد. همه نوع افسانه اسرارآمیز در مورد او وجود دارد، مثل اینکه: او از ۴ زخم استیگماتا (ناشی از به صلیب کشیدن) رنج میبرد (تنها حضرت عیسی ۵ زخم در بدن داشت). او در روزهای جوانیاش در هیئت یک راهب مسافرت میکرد تا بتواند سلطان الکامیلِ عرب را متقاعد کند که اگر او اعتقاد به حمایت خدا دارد باید خودش را در آتش بیندازد. او یک بار شهر «گوبیو» در ایتالیا را از شر گرگی نجات داد که به مردم و گاوهایشان حمله میکرد. روش او برای این کار این بود که گرگ را به شهر آورد و آن حیوان را غسل تعمید داد! و جالب این بود که گرگ دیگر حتی یک مرتبه هم مزاحم مردم شهر نشد.
افسانههای زیادی نیز در مورد بستر مرگ او وجود دارد. گفته شده فرانسیس قبل از مرگ از الاغش به خاطر اینکه بار زندگی او را به دوش میکشیده تشکر کرده و الاغ هم بعد از شنیدن تشکر او گریه کرده!! سنت فرانسیس تنها یک قدیسه زنده نبود- او مردی متواضع و فروتن بود. او به کشیش شدن و گذراندن تمام عمرش در نقش یک راهب رضایت نداد، چراکه خودش را شایسته این مقام نمیدانست. حالا چه کسی میتواند حدس بزند که غذای مورد علاقه قدیس فرانسیس چه بود؟ او پای مرغ سرخ شده را خیلی دوست داشت! غذای دیگر مورد علاقهاش غوزک پای خوک بود!
8- نیکولا تسلا
احتمالاً شما هم در مورد نفرت ادیسون و تسلا نسبت به یکدیگر زیاد شنیدهاید. گفته شده که تنها دلیل اینکه هیچ کدام از این دو نفر جایزه نوبل فیزیک را نبردند این بود که آنها هر چیزی را تحت سلطه قدرتهای قابل توجه خود میخواستند تا بتوانند طرف مقابل را خراب کنند. بالاخره وقتی تسلا جریان متناوبی را برای قصد منحصر به فردش از جریان مستقیم روبه بالای ادیسون کشف کرد، این جنگ و دعوا شدت یافت.
DC واقعاً بدون کارآرایی بوده و نیاز به کابلی با پهنای بیشتر از دور مچ انسان دارد تا بتواند انرژی کافی برای یکی از ساختمانهای منهتن را فراهم کند. بنابراین تعداد زیادی از این کابلها را در ساختمانهای منهتن انبار کردند و تمامشان به سیستم مرکزی رشتههای منبع انرژی متصل شدند.
تسلا فکر کرد که این کار، منظره زشت وحشتناکی را ایجاد خواهد کرد. او به اتاق هتلش رفت، محاسبات ریاضی انجام داد، طراحیها را مرتب کرد و بالاخره جریان الکتریسیته AC را اختراع کرد. رشته سیمهایی که امروز ما در وسایل خانگیمان استفاده میکنیم دقیقاً با همان پهنایی هستند که او در اولین آزمایشات خود استفاده کرد.
AC خیلی سریع پیش میرود، و تقریباً ادیسون را ورشکسته کرد. کسی که با شخصیتی منزوی و فوقالعاده افسرده و بی عاطفه مبارزه میکرد. او از روی عمد و در ملأ عام از الکتریسیته AC برای کشتن یک فیل استفاده کرد. او فیل را از باغ وحش برانکس آورده بود، او فیل را با گاری از پارک عمومی خارج کرده و خبرنگاران را برای گزارش خبر فراخواند تا ثابت کند اختراع تسلا چقدر میتواند خطرناک باشد. تنها یکی از آن کابلهای عظیم برای چیره شدن به فیل کافی بود.
انتقام او مؤثر واقع نشد، اما عجیب اینکه دلیلش این بود که برای فیل همان موقع اتفاق خطرناکی نیفتاد، و البته این یکی از علاقه و خصوصیات اخلاقی او بود که برای انتقام گرفتن از آدمها حیوانات را زجر میداد، امری که اغلب اوقات در آن ناموفق بود.
7- یوهانس برامس
یوهانس برامس (۱۸۹۷-۱۸۳۳)، آهنگساز و پیانیست برجسته آلمانی، از گربهها بیزار بود. یکی از محبوبترین سرگرمیهای او این بود که کنار پنجره اتاقش مینشست، پنجره را باز میگذاشت و با تیر و کمانی که خودش ساخته بود به گربههای ولگردی که در خیابان میگشتند تیر میزد! او به مرور مهارت خیلی زیادی در این کار کسب کرد!
6- ارسطو
من با شما شرط میبندم که نمیتوانید نام کسی که این جملات را نوشته حدس بزنید، «نظم و انظباطی که قرار است من به اکثر دانش آموزان بیاموزم رقت انگیز است. آنها اغلب میگویند که تکالیفشان را فراموش میکنند، به راستی آنها در هنگام انجام دادن تکالیف گیج میشوند. آنها نمیخواهند چیزی یاد بگیرند، من هم نمیتوانم این میل را به آنها تزریق کنم. ملت ما محکوم به فناست» جواب: ارسطو (۳۸۴ تا ۳۲۲ قبل از میلاد). من فکر میکنم که تاریخ هرگز تکرار نمیشود.
5- اندرو جکسون
در اینجا یک نقل قول از فیلم اره ماهی میآوریم: «توماس جفرسون یکبار در محوطه چمن کاخ سفید به مردی شلیک کرد» این گفته نباید حقیقت داشته باشد. شما باور دارید که هالیوود هم حرف راست میزند؟!
البته حقیقت چیز دیگری است، رئیس جمهوری که واقعاً اینگونه بود اندرو جکسون نام داشت. شاید شما فکر کنید که مردم تا حدی او را میشناسند که بهش بد و بیراه بگویند! او در زمان ریاست جمهوریاش بین ۷ تا ۸ دوئل داشت که در دورههای قبل از او امری رایج بود و چندین اسلحه هم در صندوقش نگهداری میکرد.
او از یک مورد ترور جان سالم به در برد، عامل ترور فردی دیوانه به نام ریچارد لاورنس بود که سعی داشت با دو اسلحه به او شلیک کند، که هیچ کدام از اسحلهها عمل نکرده و سپس دیوید کراکت او را خلع سلاح کرد، البته قبل از آن لاورنس بالاخره توانست با عصایش به جکسون ضربه بزند.
واقعه مربوط به محوطه فضای سبز باغ سفید زمانی اتفاق افتاد که خبرنگار یک روزنامه ناشناس در حالیکه در بیرون از ایوان کاخ سفید ایستاده بود به بانوی اول که در حال راه رفتن در ایوان بود فحش داد. این جور موارد معمولاً یکی از رایجترین اتفاقات برای جنگ تن به تن یا دوئل در آن زمان بود، اما به عنوان یک رئیس جمهور جکسون این کار را لازم ندانست. او تفنگی را بیرون آورده و به خبرنگار شلیک کرد و خبرنگار از سمت ایوان به سمت فضای سبز پرتاب شد و درگذشت.
4- باتیستا آلبرتی
لئون باتیستا آلبرتی (۱۴۷۲-۱۴۰۵) را شاید امروزه با عنوان آغازگر رنسانس نشناسند، اما در زمان خودش او را مرد رنسانس میدانستند. او یک نقاش، مجسمه ساز، معمار، مترجم (بهخصوص زبان لاتین) نویسنده، رمزنگار و بالاخره کسی بود که اولین کتاب گرامر رسمی ایتالیایی را نوشت.
با وجود این، امروزه او در نظر مردم عوام به عنوان یک قهرمان شهرت دارد، به خاطر کارهای برجستهاش که آنها حتی اگر هم مجبور هم بودند نمیتوانستند اجرا کنند.
3- یوهان سباستین باخ
یوهان سباستین باخ (۱۷۵۰-۱۶۸۵) او اغلب در دعواهای خیابانی مردم را میکشت. سال ۱۷۰۵ وقتی که باخ ۲۰ ساله بود و تازه به عنوان نوازنده ارگ در کلیسایی در کوتن آلمان مشغول به کار شده بود، برای به دست آوردن درآمد بیشتر به تدریس خصوصی هم میپرداخت.
یک بار یک باسونیست بی استعداد مخصوصاً او را استخدام کرد، و بعد از کمی درس دادن باخ بالاخره تسلیم شد و واقعیت وحشت انگیزی را به او گفت، «واقعیت آن چیزی است که وقتی آن را مینوازید مثل بز ماده صدا میکند» باسونیست کمی دلخور شد و به باخ قول داد که هیچ وقت از گفتن این حرف پشیمان نمیشود و سپس او را ترک کرد.
بعدازظهر یک روز، باخ در حالیکه کلیسا را به قصد رفتن به خانه ترک میکرد در پیاده رو تنگ یک خیابان با باسونیست و دو تا از دوستانش روبرو شده و آنها با او احوالپرسی کردند. باسونیست سپس جملهای با این مفهوم گفت: «حالا چه کسی بز ماده است؟» و بعد سه نفری به باخ خیره شدند.
باخ به آرامی شمشیری را از غلاف درآورده و گفت: «کی دوست داره اولین نفر باشه؟»
دوستان باسونیست لحظهای مکث کرده، منتها میدانستند که گناهکارند و به سرعت متوجه اشتباهشان شده و دعوا را واگذار کرده و رفتند. باسونیست که همان جا ایستاده بود زخم چندانی برنداشت، اما لباسهایش پاره شد.
باسونیست دیگر هرگز مزاحم باخ نشد! این داستان روایتهای مختلفی دارد، یک نظریه جالب میگوید، باخ نمیتوانسته یک شمشیر در غلاف را با خودش حمل کند مگر اینکه کسی در آن محل به او شمشیر داده باشد؛ بنابراین این فرضیه که یک خنجر بزرگ بیرون کشیده باشد منطقیتر است.
2- اسحاق نیوتن
واقعیت جالبی در مورد اسحاق نیوتن (۱۷۲۷ ـ ۱۶۴۳): او با هیچ زنی رابطه جنسی برقرار نکرد. از مطالعه اسناد کمی که از زندگی او باقی مانده مشخص شده او در زندگی به غیر از مادرش حتی رابطه عاطفی و معمولی نیز با هیچ دختر و زنی نداشته و تنها دوستیاش یک دوستی ساده کودکانه در سن ۸ سالگی با یکی از دخترهای فامیل بوده!
او فردی پروتستان و از نظر مذهبی بسیار متعصب بود و به همین دلیل داشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج را گناه و نادرست میدانست. و از آنجایی که بهدلیل پرداختن به مباحث ریاضی، اعمال مذهبی و درگیریهای فراوان ذهنی وقتش همیشه پر بود زمانی برای ازدواج کردن باقی نمیماند و نمیتوانست زنی را در زندگیاش شریک کند.
1- لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹-۱۴۵۲) Sniper Rifle (اسلحهای دقیق با امکانات تلسکوپی) را اختراع کرد. این اختراع واقعاً بیمصرف بود، چراکه از همان موقع هیچ وقت این اسلحه مورد استفاده قرار نگرفت. اما برای داوینچی درک این حقیقت که تمام اسلحههای گرم آن روز درست و دقیق نبودند بسیار سخت بود.
از همان زمان که اسلحه هیچ وقت پر نشد، میشد فهمید که این اسم واقعاً بی مسمیاست. اما داوینچی نادرستی و عدم دقت در تمام اسلحههای گرم آن زمان را متوجه شده بود. لوله اسلحه خیلی دقیق نبود، اما خود اسلحه مشکلی نداشت. احتمال دارد مکانیسم تیراندازی Wheel-Lock را نیز او اختراع کرده باشد.
Ludovico Sforza، دوک میلان، داوینچی را برای اختراع کردن دستگاههای جنگی استخدام کرد، اما در عوض داوینچی طرح چند دستگاه را برای او کشید. با تکیه بر یک توپ چوبی که قسمت اصلی تشکیل دهنده یک تانک بود. او همچنین تصویر یک ارابه جنگی را کشید که در دو طرف چرخهایش خارهای وحشتناکی تعبیه شده بود. و یک طراحی شناخته شده از تفنگ فتیلهای که بر یک تلسکوپ سوار شده نیز وجود دارد.
آن تلسکوپ نقش عدسی نور شکن را داشته و چندان قوی نبوده، و فقط آنها را در مشاهدات زمینی مجهز میساخت. داوینچی برای اینکه از دقیق بودن ساختهاش مطمئن بشود یکی از دو گلولهای که در تفنگ فیتیله ای بود را شلیک کرد. طبق اسنادی که از دوک به دست آمده مشخص شده داوینچی برای اینکه دقیق بودن نشانه گیریاش را هم ثابت کند به سربازانی که ۱۰۰۰ متر دورتر سنگر گرفته بودند شلیک کرد. البته در مورد این گفته استدلالهای دیگری نیز هست که نشان از جعلی بودن آن دارد. با این حال صحت آن صددرصد اثبات نشده است.
بد نیست بدانید یکی دیگر از اختراعات جالب داوینچی قیچی بوده است، او برای تسهیل در برش پارچه دو عدد چاقو را به هم بست تا با کمک آن پارچهاش را برش بزند!
فقط تسلا ^^ ادیسون فقط یک دزد بود که میتونست خوب دروغ بگه -______-
نیوتن مسیحی پروتستان نبودبلکه یک یهودی متعصب بود
بنا به گفته خیلی از منابع تاریخی ایزاک نیوتن مسیحی بوده نه یهودی
این جکسون با مایکل جکسون فامیل بود لطفا بگید🙏
اگر چه منم با اخلاق های آقای نیوتن موافق نیستم اما این بخشش که حاظر نبود قبل ازدواج با زنی رابطه برقرار کنه رو دوست داشتم
چیزی که امروز خیلی کمیاب شده
به جاي يوهان سباستين باخ نوشتيد جان سباستين باخ
مرسی حسین جان، تصحیح شد smile