عکس کاور
b1
خانه » ۱۰ فرزند کمتر شناخته‌شده افراد مشهور!

۱۰ فرزند کمتر شناخته‌شده افراد مشهور!

b3

صدالبته فرزند فرد مشهور بودن نیز دردسرهای مخصوص خود را دارد. برای خیلی‌ها یک عمر زیر سایه پدر بودن چندان قابل قبول نیست. تاریخ نمونه‌های زیادی از این افراد سراغ دارد که برای رسیدن به موقعیت خود تلاش‌های بسیار کرده‌اند. خیلی‌ها موفق و بی‌شماری نیز ناکام ماندند. در این لیست به معرفی ده نمونه از این افراد خواهیم پرداخت.

10- پپین گوژپشت (۷۶۷-۸۱۱)

پپین گوژپشت (۷۶۷ ۸۱۱)

پپین پسر ارشد شارلمانی پادشاه فرانک‌ها بود، کسی که اساس فرانسه جدید را پایه‌گذاری کرد. پپین حاصل ازدواج پدرش با زنی اشراف‌زاده به نام هیمل تراد بود. بعد از آن شارلمانی با دختر پادشاه لومباردز ازدواج نمود و همسر اولش را از یاد برد و جایگاه پپین به عنوان پسر اول نیز زیر سؤال رفت. به علت دارا بودن نقص مادرزادی در ستون فقرات به او گوژپشت لقب دادند و احتمالاً به همین علت پدرش پپین را از ارث محروم و پسر سوم خود، کارلمان را وارث قانونی تاج‌وتخت اعلام کرد. هر چند پادشاه هنوز اندک توجهی به پسر ارشد خود داشت و به او اجازه ماندن در دربار را می‌داد ولی بااین‌وجود پپین در دل نقشه قتل پدر و برادران را به کمک بارون های دربار کشید و سودای تصاحب تاج‌وتخت را در سر پروراند. اما سرانجام نقشه آن‌ها توسط خبرچینی لو رفت و او و همدستانش دستگیر و اشراف‌زادگان نیز اعدام شدند. پپین به علت داشتن خون سلطنتی عفو و تا پایان عمرش به صومعه‌ای تبعید شد.

9- دیگو کولومبوس (۱۴۸۰-۱۵۲۶)

دیگو کولومبوس (۱۴۸۰ ۱۵۲۶)

پسر ارشد کریستوف کلمب عمر خود را صرف احقاق حقوق پدرش در سمت فرماندار هند غربی نمود. تنها ۱۲ سال داشت که کلمب سفر دریایی خود را در سال ۱۴۹۲ آغاز نمود. دیگو مانند پدر به کارهای دریایی پرداخت و عاقبت دریا سالارگشت. وصلت با خانواده‌ای اصیل متعلق به دوک آلبا، زمینه‌ساز تصاحب لقب پدرش گشت و حتی در سال ۱۵۱۱ به عنوان نایب‌السلطنه هند غربی برگزیده شد. اما او سرانجام نتوانست موفق به اعادهٔ حیثیت پدرش در دربار اسپانیا شود و به علت شورش بزرگ برده‌داری در سانتادومینگو (جمهوری دومینیکن امروزی) در سال ۱۵۲۲ موقعیتش تا حدودی تضعیف و درحالی‌که موفق به ثابت نمودن حق خود نشد درگذشت. عاقبت پسرش لویس از ادعای خانوادگی در عوض داشتن حق مالکیت جامائیکا و پاناما چشم‌پوشی کرد.

8- وینچنزو گالیله (۱۶۰۶-۱۶۴۹)

وینچنزو گالیله (۱۶۰۶ ۱۶۴۹)

فرزند گالیله دنباله‌رو پدر نبود ولی در عوض علاقه وافری به هنر داشت. او در پادووای ایتالیا متولد شد. پدرش قصد داشت وینچنزو را در رشته حقوق دانشگاه پادووا ثبت‌نام کند ولی او علاقه‌مند به شعر و موسیقی بود و بالاخره نوازنده ماهر عود شد. رابطه او با پدرش چندان خوب نبود و آن‌ها اغلب سر پول در نزاع بودند. هر چند بعد از فشار کلیسا به گالیله و فلج شدنش که به علت بدهی و بیماری بود، اصلی‌ترین حامی‌اش پسرش شد. وینچنزو زود و در سن ۴۳ سالگی از دنیا رفت.

7- یوهان کریستوف فردریک باخ (۱۷۳۲-۱۷۹۵)

یوهان کریستوف فردریک باخ (۱۷۳۲ ۱۷۹۵)

نهمین فرزند یوهان سباستین باخ به عنوان با استعدادترین فرزند استاد بزرگ شناخته می‌شود و حاصل ازدواج باخ با همسر دومش آنا ویلکل بود. او در لایپزیگ آلمان به دنیا آمد و بسیار تیزهوش بود. در سنین کودکی از پدرش موسیقی را آموخت و در استفاده نمودن از کلیدهای پیانو پیشرفت فراوانی کرد. با وجود این که هنوز نوجوانی بیش نبود، رئیس نوازندگان خانواده‌ای مهم شد و شروع به تصنیف آهنگ‌های جدید، سمفونی، کر، اوراتوریو (گزارشی از کتاب مقدس که به صورت شعر درآورده شده، نمایش‌وار خوانده و یا نواخته می‌شود) نمود. این در حالی بود که هیچ‌کدام از پیشرفت‌هایش در سایه پدر و مادر خود نبوده است. بسیاری از کارشناسان موسیقی آثار او را در سطح بسیار بالایی قلمداد می‌کنند و از اینکه بیشتر دست‌نوشته‌هایش در جنگ جهانی دوم نابود شد افسوس می‌خورند. پسر کریستوف نیز موسیقی‌دان بزرگی بود.

6- ناپلئون فرانسوا ژوزف شارل بناپارت (۱۸۱۱-۱۸۳۲)

ناپلئون فرانسوا ژوزف شارل بناپارت (۱۸۱۱ ۱۸۳۲)

تنها پسر قانونی ناپلئون که در تاریخ به ناپلئون دوم شهرت دارد، از ازدواج او با شاهزاده اتریشی -ماری لوییس- به دنیا آمد. از زمان تولدش لقب پادشاه روم را به دست آورد و به عنوان وارث قانونی پدر تعیین شد. او در حالی بزرگ می‌شد که امپراطوری مقتدر و با عظمت پدرش در حال ازهم‌پاشیدگی بود. در سن سه سالگی به‌جای ناپلئون که به آلبا تبعید شده بود امپراطور فرانسه شد. به دنبال شکست نهایی ناپلئون در واترلو، او به همراه مادرش به اتریش تبعید شد و در آنجا رشد و نمو کرد. به آرامی روزگار می‌گذراند و هیچ علاقه‌ای به اهداف پدرش نداشت و متاسفانه به بیماری سل دچار شد و مدتی پس از بیست و یک سالگی‌اش در گذشت. در سال ۱۹۴۰ هیتلر جسد فرانسوا را از وین به پاریس منتقل کرد، درست جایی که پدرش یک قرن پیش در آنجا آرام گرفته بود.

5- رابرت تاد لینکلن (۱۸۴۳-۱۹۲۶)

رابرت تاد لینکلن (۱۸۴۳ ۱۹۲۶)

تنها یکی از پسران آبراهام لینکلن به بزرگسالی رسید. تاریخ‌نویسان به این دلیل که رابرت از سیاست و سخاوتمندی پدرش بی‌بهره بود، چندان نظر مساعدی نسبت به وی ندارند. در تاریخ او را خودپسند می‌دانند و علت آن را وجود برادر نگون‌بخت و مریضش ویلیام قلمداد می‌کنند. مادر کوشش‌های زیادی برای معافیت رابرت از ارتش (که در آن هنگام مشغول جنگ داخلی بود) کرد و سرانجام موفق به این کار نیز شد ولی رابرت هرگز نتوانست مادرش را به خاطر این اقدام ببخشد و تا آخر عمر رابطه‌شان کمرنگ ماند. رابرت بعدها علی‌رغم ظاهر خودپسندش، اقدام به تأسیس هنرستان فنی و حرفه‌ای کرد که پسران محروم و رها شده را ثبت‌نام می‌نمود تا کمکی به آنها باشد و منجر به هدایتشان به راه راست شود.

4- ارنست فروید (۱۸۹۲-۱۹۷۰)

ارنست فروید (۱۸۹۲ ۱۹۷۰)

ارنست پسر سوم زیگموند فروید است. اهداف او در زندگی تفاوت زیادی با پدرش داشت و به جای اینکه مانند پدر در رشته طب درس بخواند، مهندس برجسته‌ای شد. به علت تئوری‌های رسواگونهٔ فروید در روانشناسی هیچ‌کدام از فرزندانش میلی به تحصیل در رشته طب پیدا نکردند و از میان آن‌ها فقط دخترش بود که راه او را ادامه داد. ارنست بعدها در رشته معماری شهرت به‌سزایی پیدا کرد. او در سال ۱۹۲۰ در برلین شیوه عملی خود را عمومیت داد و با اینکه درس طب نخواند اما طرح‌های جذابی برای مطب دکترها می‌داد. در سال ۱۹۳۰ او با معمار معروف برلین به نام «مایس وندر روه» آشنا شد و تحت تأثیر سبک و شیوه کاری او قرار گرفت. وقتی نازی‌ها به قدرت رسیدند او به لندن فرار کرد و در آنجا نقشه ساختمان‌های بسیاری از ویلاها و آپارتمان‌ها را کشید. بعد از مهاجرت پدر و مادرش به لندن رابطه خود را با آنها از سر گرفت. دو پسرش نیز مشهورند، کلمنت در نقش یک سیاستمدار و لوسین هنرمند معروفی شد.

3- هانس آلبرت اینشتین (۱۹۷۳-۱۹۰۴)

هانس آلبرت انیشتین (۱۹۷۳ ۱۹۰۴)

پسر بزرگ آلبرت اینشتین کسی است که در زندگی شغلی را برگزید که هیچ ارتباطی به کار پدرش نداشت. هنگامی چشم به جهان گشود که پدرش کارمند اداره ثبت اختراع سویس بود و در همان مدرسه پدرش (انیسیتو تکنولوژی فدرال زوریخ) به تحصیل پرداخت. او بعدها مهندس عمران برجسته‌ای شد و کار خود را با ساختن پلی در درتموند شروع کرد. در ادامه و در سال ۱۹۳۶ دکترای خود را گرفت. در سال ۱۹۳۸ به آمریکا مهاجرت کرد و در گرینویل کارولینای شمالی اقامت گزید و در وزارت کشاورزی مشغول کار شد. وی قبل از اینکه به کالیفرنیا نقل مکان کند و دانشیار مهندسی هیدرولیک دانشگاه بریکلی شود، در زمینه مهندسی هیدرولیک متخصص شناخته‌شده‌ای شده بود. آلبرت اینشتین موفقیت هانس را در رشته مورد علاقه‌اش یکی از افتخارات زندگی خود اعلام کرد. بعد از مرگ هانس انجمن مهندسین عمران، جایزه‌ای در زمینه کنترل فرسایش و رسوبات به خانواده او اعطا کردند.

2- جیمز روزولت (۱۹۰۷-۱۹۹۱)

جیمز روزولت (۱۹۰۷ ۱۹۹۱)

بزرگ‌ترین پسر روزولت در طول عمرش زندگی سیاسی موفقی داشت، اما همیشه زیر سایه پدرش زیست. او مانند پدر به دانشگاه هاروارد رفت و در در تجارت بیمه فرد موفق شد. با توجه به تمایلش به فعالیت‌های سیاسی در سال ۱۹۳۷ معاون اداره جیمز روزولت و سپس وزیر رئیس‌جمهور شود. در سال ۱۹۲۴ فعالیت دموکرات‌ها و در سال ۱۹۳۲ مبارزات پدرش را در ماساچوست رهبری کرد. بعدها او متهم به سوءاستفاده از موقعیتش برای کسب و کار بیمه شد، که این اتهام را رد و استعفا داد. در همکاری با ساموئل گولد وین برای تولید فیلمی هالیوودی شکست خورد و سپس در سال ۱۹۳۹ با شروع جنگ به تفنگداران نیروی دریایی پیوست و وابسته نظامی به نیروهای بریتانیا در سوریه شد. در سال ۱۹۴۱ با ورود آمریکا به جنگ، او در نبرد «میدوی» و دیگر نبردهای اقیانوس آرام رشادت‌های فراوانی کرد. در سال ۱۹۴۵ با مرگ پدرش با درجه سرهنگی وارد دنیای سیاست شد. در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا در سال ۱۹۵۰ شکست خورد اما در کنگره سال ۱۹۵۴ انتخاب شد و مبارزی برجسته علیه مک کارتیسم شد. از کنگره در سال ۱۹۶۵ بازنشسته شد و پرزیدنت جانسون او را به عنوان نماینده یونیسکو انتخاب کرد. وی با حمایت از نمایندگی مجدد نیکسون در سال ۱۹۷۲ و انتخاب ریگان در سال ۱۹۸۰ همه را مبهوت خود کرد. او عقیده داشت که هر دو کاندیدا برای ملت بسیار مثمر ثمر خواهند بود.

1- راندولف چرچیل (۱۹۱۱-۱۹۶۸)

راندولف چرچیل (۱۹۱۱ ۱۹۶۸)

تنها پسر وینستون چرچیل دنباله‌رو راه پدر نبود و زندگی توام با اندوهش به همین شکل به پایان رسید. در کودکی والدینش در تربیت او چندان موفق نبودند. او فردی خودرأی و مستبد و فاقد فریبندگی و وفاداری پدرش بود. رادلف دو بار ازدواج کرد که هردو بار به شکست انجامید. از سنین طفولیت و حتی قبل از رسیدن پدرش به سمت خود، آرزوی نخست‌وزیری در سر داشت، اما علی رغم سعی و تلاش بسیارش هیچ کرسی را در پارلمان به دست نیاورد. سرانجام به عنوان عضو پریستون در سال ۱۹۴۰ وارد مجلس شد. همکارانش چندان از وی راضی نبودند، به همین دلیل هرگز به مقام‌های بالاتری دست نیافت. ضربه خرد کننده هنگامی بر راندولف وارد شد که عضو کابینه جنگ پدرش نبود. ناامیدانه راهی خدمت سربازی شد. در آنجا کماندو شجاعی بود. در نبردی وظیفه نفوذ به پشت خطوط دشمن در لیبی و یوگوسلاوی را بر عهده گرفت. بر خلاف سوءظن پدرش که فکر می‌کرد دستگیر می‌شود و مورد بازجویی نازی‌ها قرار می‌گیرد این مسئله پیش نیامد. بعد از جنگ کرسی خود را در شکستی انتخاباتی در سال ۱۹۴۵ از دست داد و با وجود کوشش‌های فراوانش هرگز وارد مجلس نشد و به این ترتیب دفتر زندگی سیاسی‌اش بسته شد و به نوشتن روی آورد. با وجود مشکلات زیادی که در زندگی داشت، توانست نویسنده و روزنامه‌نگار موفقی شود.

منبع فارسیعجایب جهان

منبع خارجیListverse

هومن نوربخش

هومن نوربخش

دانشجوی کامپیوتر، علاقه‌مند به دنیای وب و سابقه ۶ سال وبلاگ‌نویسی و نویسندگی در سایت و همچنین در زمینه Front-end فعالیت می‌کنم. امیدوارم از مطالب لذت ببرید.

b2
3 نظرات
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments
سرایی
سرایی
۲۷ مهر ۱۳۹۶ ۱۳:۱۴

در حکایت مربوط به دیگو کولومبوس توجه داشته باشید که منظور از Indies در متن، منطقه کارائیب و اقیانوس آرام در امریکای شمالی است و نه هندوستان. یعنی پسر کولومبوس ادعای فرمانداری آن مناطق (مانند کوبا و پورتوریکو و جزایر کارائیب) را داشت و نه هندوستان. در آن زمان چون کریستف کولومب فکر می کرد راهی به هندوستان کشف کرده است، امریکا را هند غربی می گفتند و اکنون هم به سرخپوستان امریکا هندی می گویند. کریستف کولومب تا آخر عمر متوجه نشد که قاره جدیدی کشف کرده است و همیشه فکر می کرد آنجا که رفته هندوستان است.

امیر
ادمین
۲۷ مهر ۱۳۹۶ ۲۳:۴۸
Reply to  سرایی

کاملا حق با شماست. متن تصحیح شد smile

روح الله
روح الله
۱۲ شهریور ۱۳۹۶ ۱۲:۳۹

سلام جالب بود

b1