در فهرست تاریخیترین ترور های دنیا آدمهای سرشناس زیادی پیدا میکنید، از کاسترو بگیر تا ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور سابق اوکراین.
9- وکیلی که خودش را ترور کرد
ماجرای عجیب مرگ وکیل گواتمالایی از آن داستانها بود که تا مدتها کل کشور گواتمالا را به آشوب و غوغا کشاند. ماجرا از این قرار بود که در ماه می سال ۲۰۰۹ در گواتمالا و به تبع آن در همه دنیا کلیپی ویژه از صحبتهای یک آدم اتو کشیده خوش پوش پخش شد که در عین سلامت جسم و جان رو به دوربین نشسته بود و ادعا میکرد که مردم زمانی تصویر او را میبینند که دیگر مرده است و رئیس جمهور هم قاتلش است! ادعای مرد جوان درست بود. وکیل جوان را در حالی که داشت سوار به دوچرخه به محل کارش میرفت با ضرب پنچ گلوله به قتل رسانده بودند.
گویا پیش از این، وکیل جوان زیر و بم پرونده قتل یک بازرگان مشهور و دخترش را که چند ماه قبل به قتل رسیده بودند در آورده بود و به سر شاخه اصلی یعنی شخص رئیس جمهور گواتمالا رسیده بود. رئیس جمهور هم او را کلی تهدید کرده بود که اگر دهان باز کند کارش ساخته است. وکیل جوان هم که میدانست دیر یا زود اجلش میرسد نوار حرفهایش را ضبط کرده بود. با پخش کلیپ رودریگو روزنبرگ گواتمالا به آشوب کشیده شد و مردم خواستار برکناری رییس جمهور شدند. اما بازرسان سازمان بین الملل پا درمیانی کردند و خواستند تا کار تحقیق به آنها سپرده شود. نتیجه بعد از هشت ماه اعلام شد «روزنبرگ کسی را نکشته بلکه او خودش خودکشی کرده!» کارشناسان سازمان ملل معتقد بودند که رودریگو به کسی ۴۰ هزار یورو داده بوده تا کارش را بسازد تا هم از دردسرهای این دنیا خلاص شود و هم رییس جمهور را با خودش فنا کند؛ ادعایی که تا امروز برای مردم گواتمالا غیر قابل باور است!
8- مخالف را بکش!
اتاق ۲۳۰ هتل روتانای دوبی با گذشت هفتهها از عزیمت آخرین مسافرش هنوز خالی است. از زمانی که پیکر بی جان محمود المبحوح -یکی از مقامات ارشد حماس- را در آن جا پیدا کردهاند هفتهها میگذرد ولی هنوز کسی اجازه واگذاری اتاق را به مسافری دیگر ندارد. فقط این که روی در اتاق یک پلاکارد زرد نصب کردهاند؛ «بسته برای تعمیرات ضروری!» این طوری شاید دیگر برای مسافرهای هتل هم کمتر جای سؤال باقی بماند که در این جا چه گذشته.
البته خبر ترور رهبر حماس موضوعی نبود که به این راحتیها بشود از همه پنهان کرد؛ به خصوص این که دوربینهای مدار بسته خیلی زود لحظه لحظه ماجرا را فاش کردند. مقامات دوبی حکم جلب بین المللی ۱۱ نفر مظنون پرونده ترور مرموزانه روز ۲۰ ژانویه محمود المبحوح را صادر کردند و مساله دست داشتن ماموران موساد جدی شد اما داستان به همین سادگیها نیست. هر چه میگذرد ابعاد بیشتری از دست داشتن عوامل پشت پرده ماجرا رو میشود؛ داستانی که ممکن است تشت رسوایی خیلی از بزرگان سیاست زنده دنیا باشد! این وسط مجله تایم هم که کارش وقایع نگاری رویدادهای گذشته است به بهانه ترور رهبر حماس فهرستی بلند از مرموزترین توطئههای دو قرن پیش رو کرد؛ توطئههایی پنهانی که بعد از گذشت مدتها زیر و روی مساله برای همه فاش میشود!
7- نقشه عمو جو گرفت
خیلیها هنوز لئون تروتسکی را مرد اول تشکیل دولت اتحاد جماهیر سابق شوروی میدانند. نقش حساس او در تشکیل دولت کمونیست شوروی و نزدیکی بیش از اندازه او به لنین دیکتاتور چیزی نیست که این روزها برای کسی جای شک داشته باشد. هر چه باشد تروتسکی دست راست لنین بود. برای همین هم کسی جرات مخالفت با تروتسکی را نداشت تا این که ورق برگشت و لنین مرد. از همان زمان بود که تروتسکی پیر دیگر نتوانست به رهبر بعدی کمونیستها نزدیک شود. اختلاف سلیقه استالین با تروتسکی کار را به جایی رساند که او را از حزب کمونیست و حتی از کشور بیرون انداختند! تروتسکی بخت برگشته مدتها در اروپا سرگردان بود تا این که به مکزیک رفت و آن جا شد یک مخالف اساسی علیه استالین و برنامههایش!
مرد سیاستمدار آن قدر در آمریکای جنوبی علیه عمو جو-استالین– حرف زد و برایش توطئه چید که آخر صبر استالین تمام شد و تصمیم گرفت هر طور شده سر تروتسکی را زیر آب کند. اول خواستند خانهاش را به رگبار ببندند. این کار را هم کردند اما موفق نشدند تروتسکی را بکشند. تابستان همان سال دوباره استالین رامون مرکادر -یکی از عوامل اسپانیایی الاصل کا.گ.ب– را اجیر کرد تا کار تروتسکی را تمام کند. مأمور روس به مکزیک رفت و در اتاق مطالعه خانه تروتسکی او را به دام انداخت. مرکادر فرق سر تروتسکی را با یک کلنگ از وسط شکافته بود؛ با این حال سیاستمدار پیر روس تا دو، سه روز در خانهاش زنده بود و بعد مرد. بعدش هم که دیگر معلوم است. از همه دنیا اصرار و از روسها انکار که ما در قتل تروتسکی هیچ نقشی نداشتیم و مرکادر خودش از مسکو تا مکزیکو سیتی رفته تا تروتسکی را بکشد. دست آخر هم مأمور روس فقط به تحمل ۲۰ سال زندان در مکزیک محکوم شد!
6- جنگ به پا شد
راست گفتهاند که یک دیوانه گاهی میتواند یک دنیا را به آتش بکشاند. داستان گاوریلو پرنسیپ هم نقل همین حکایت است. مرد ناسیونالیست صربستانی آن قدر برای کشتن دوک اعظم اتریشی تلاش کرد که دست آخر نه فقط سیاستمدار مشهور اروپایی را از هست و نیست ساقط کرد بلکه بزرگترین جنگ ملتهای دنیا را هم رقم زد؛ جنگ جهانی اول! برای همین هم اسمش برای همیشه در تاریخ سیاسی دنیا ماندگار شد؛ وگرنه کشتن یک آدم که دیگر این همه سر و صدا نداشت.
گاوریلو اول افتاد به جان دوک فرانسیس فردیناند و همسرش و یک روز تمام مثل سایه مرگ دنبالشان رفت تا آخر توانست هر دوی آنها را خلاص کند اما کار به این جا ختم نشد. این بار صربستان و اتریش به بهانه ترور دوک اتریشی به جان هم افتادند و دست آخر همه دنیا به خاطر یک سوء قصد ساده به روی هم اسلحه کشیدند. البته مرد صرب آن قدرها هم برای کشتن فردیناند معروف و دار و دستهاش همت نکرده بود. او فقط کار ناتمام دوستانش را تمام کرد.
آن روز دوک اعظم و خانوادهاش با یک کاروان عریض و طویل خیال سفر به خارج از شهر را داشتند که یکی از دو همدست پرنسیب با پرتاب نارنجک دستی به سمت کالسکههای روان کاروان دوک قصد جان فردیناند را کرد که البته سوءقصد به جان دوک در آن ساعت بی نتیجه ماند. کالسکهای که آنها نشانه رفته بودند اشتباهی بود و چند نفری از ملازمان دوک قربانی ترور نافرجام شدند. پرنسیب همان جا از دوستانش جدا شد و برای صرف ناهار به شهر رفت اما همین که پا به شهر گذاشت در موقعیتی افتاد که میتوانست برای همیشه کار دوک را یکسره کند. فردیناند برای عیادت از مجروحان انفجار صبح آن روز به همان بیمارستانی آمده بود که پرنسیپ برای ویزیت پزشکش به آن جا رفته بود. دیداری دوباره بعد از چند ساعت و پایان کاری نه چندان خوشایند. دوک این بار هیچ راه فراری نداشت. پرنسیپ همان جا فردیناند را به قتل رساند!
5- باید آرام و بی صدا بمیرد
روز هفتم سپتامبر ۱۹۷۸ گئورگی مارکف-پناهنده بلغاری که سالها ساز مخالفت با دولتهای کمونیستی را کوک کرده بود- در ایستگاه اتوبوس پل واترلو در لندن مثل همیشه منتظر رسیدن اتوبوس بود تا زودتر به محل کارش برود. مرد بلغاری همین طور منتظر ایستاده بود که یکدفعه درد و سوزشی در ران پای راستش احساس کرد. گویا نوک تیز چتر مرد عابری به پایش خورده بود. مارکف چیز زیادی از آن روز یادش نبود؛ فقط این که عابر به سرعت چترش را از زمین برداشت و سراسیمه عذرخواهی کرد و با یک حرکت سوار بر تاکسی از محل دور شد. آن روز گذشت اما چهار روز بعد مارکف بعد از یک دوره تب و لرز زیاد در ۴۹ سالگی مرد! ولی قبل از مردن به اطرافیان ندا داده بود که چتر سمی کارش را ساخته.
مارکف به به نزدیکانش گفته بود که به احتمال زیاد مردی که به او نزدیک شده یکی از ماموران کمونیست بوده که برای از بین بردن او اجیر شده بود. بدن مارکف را کالبدشکافی کردند. نتیجه قابل حدس بود؛ یک قرص کوچک زیر پوست پای مرد بلغاری پیدا شد که نزدیک به دو میلی گرم سم ریسین داشت. پرونده قتل مارکف بلغاری هیچ وقت بسته نشد اما تا امروز خیلیها کا.گ.ب را در این ترور عجیب دخیل میدانند و معتقدند دار و دسته کمونیستهای بلغاری و روس، سر تحلیل گر بیبیسی را زیر آب کردند!
4- چمدان بمب هم افاقه نکرد
آدولف هیتلر -رهبر نازیهای آلمان- از آن دسته آدمهایی بود که خیلیها نقشه ترورش را شب و روز مرور میکردند و آخر هم هیچ کدام به خواستهشان نرسیدند. اما داستان ترور سال ۱۹۴۴ که هیتلر را تا لب گور برد و برگرداند! روز ۲۰ جولای کلنل کنت کلائوس ون اشتافنبرگ وارد اتاق کنفرانس مقر پروس شرقی شد و یک کیف پر از مواد منفجره را زیر میز کنفرانس جا داد؛ جایی که هیتلر نشسته بود و داشت به صحبتهای مشاورانش گوش میداد.
کلنل آلمانی که خودش میدانست تا چند دقیقه بعد چه انفجاری روی میدهد، بعد از جاسازی کیف به بهانه یک تماس تلفنی به سرعت از اتاق خارج و گوش به زنگ خبر مرگ رهبر نازی شد. هیتلر باید کشته میشد تا اشتافنبرگ و همدستانش با وارد کردن ۱۲۰۰ نیروی نظامی عملیات والکیری را رقم میزدند. قرار بود تا این نظامیان با متفقین به صلح بنشینند و یک جوری قضیه جنگ را فیصله بدهند، غافل از این که یکی از افراد حاضر در جلسه به بهانه خواندن نقشه برای هیتلر کیف را از دم دست برداشته و یک جای دیگر گذاشته بود. بمب منفجر شد و چهار نفر مردند و چند نفری هم زخمی شدند اما برای هیتلر هیچ اتفاقی نیفتاد. ماجرا خیلی زود لو رفت. هیتلر برای اینکه دیگر افسران مخالف نازی را هم ادب کرده باشد دستور داد تا اشتافنبرگ و دار و دسته مخالف خوانش را در ملاء عام اعدام کنند.
فیلم والکیری در سال ۲۰۰۸ با بازی تام کروز بر اساس همین عملیات ساخته شد.
3- سر سبزی که بر باد رفت
اهالی کرملین با کسی شوخی ندارند. وقتی یک مقام برجسته اطلاعاتی که زمانی برای آنها خدمت میکرد و از زیر و بم کرمیلن و نقشههای پنهانی مسکو خبر داشت یکشبه بیاید و همه هست و نیستشان را بریزد وسط دایره، این یعنی مرگ. برای همین هم وقتی السکاندر لیتویننکو -افسرسابق سرویس امنیت فدرال روسیه- از توطئه پنهانی بالا دستیهایش برای ترور بوریس برزوفسکی -سرمایه دار مشهور روسی و مخالف همیشگی سیاستهای مسکو- حرف زد دیگر میدانست که دیر یا زود باید از این دنیا چشم بپوشد.
نام او خیلی زودتر از تصور خودش وارد فهرست سیاه کرملین شده بود. افسر روس، کشور را به قصد انگلستان ترک کرد و در لندن پناهنده سیاسی شد. او در لندن با خیال راحت نشست و دو کتاب در انتقاد از سیاستهای ولادیمیر پوتین نوشت اما هنوز چند وقتی از شروع زندگی آرامش نگذشته بود که به طرز عجیبی یک دفعه مریض شد و مرد! این طور که میگویند افسر روس در معرض تماس با مقداری ماده کشنده پولونیوم ۲۱۰ قرار گرفته بود و به دلیل تأثیر تشعشعات همان ماده خطرناک هم بود که خیلی زود در نوامبر سال ۲۰۰۶ از دنیا رفت.
انگلیسیها بعدها با یک تقاضای رسمی از روسیه خواستند تا اندری لوگوی یکی از اعضای دوما را که در اولین روز بیماری افسر روسی او را در لندن ملاقات کرده بود در اختیار آنها قرار دهد اما پاسخ روسیه معلوم بود: «کسی را تحویل نمیدهیم!»
2- آقای ترورهای جهان زنده است
فیدل کاسترو یکی از اهداف اصلی سیا بود که باید به هر طریقی از میان برداشته میشد؛ طوری که در دهه ۶۰ میلادی کمتر زمانی بود که کاسترو در جمعی باشد و یک سوءقصد برایش ترتیب نداده باشند. این که رهبر کوبا چطور توانست از ۶۴۰ توطئه ترور بزرگ و کوچک جان سالم به در ببرد هم از آن سوالهایی است که کمتر کسی برایش جوابی دارد. مشهورترین تلاشی که سیا برای ترور مرد انقلابی لاتین کرد جریان همان سیگار برگ معروف است؛ سیگار برگی که دانشمندان سازمان سیا ساخته و به جای تنباکو آن را از مواد منفجره پر کرده بودند بلکه توی صورت کاسترو منفجر شود اما محافظان کاسترو که حسابی هوای او را داشتند زرنگتر از تصور ماموران سیا بودند.
خیلیها معتقدند که کاسترو رکورد دار سوءقصدهای بیفرجام است و باید نامی از او در کتاب گینس ثبت شود. گاهی طرحهای سیا برای نابودی کاسترو به حال و هوای داستانهای تخیلی بیشتر نزدیک بود. مثلاً در یک مورد، سیا که از علاقه زیاد کاسترو به غواصی در آبهای دریای کارائیب خبردار شده بود تصمیم میگیرد تعداد زیادی از حلزونهای دریای کارائیب را جمع آوری کند تا مگر از بین آنها یک صدف بزرگ پیدا شود. صدفی که به میزان کافی مواد منفجره در آن جا بگیرد. برنامه این بود که این صدف را با مواد منفجره پر کرده و بعد آن را طوری رنگ آمیزی کنند که در زمان غواصی توجه کاسترو را جلب کند.
1- انقلابی نارنجی مسموم شد
سپتامبر سال ۲۰۰۴ بود که خبر رسید ویکتور یوشچنکو- نامزد مخالف خوان اوکراینی که بعدها قهرمان انقلابی نارنجی مردم اوکراین هم شد- با مقادیر زیادی سم دیوکسین مسموم شده است. آزمایشهای زیادی روی بدن نیمه جان سیاستمدار اوکراینی انجام دادند تا این که دست آخر فهمیدند غذایی که یوشچنکو خورده مسموم به دیوکسین بوده و او را از پا انداخته. هیچ وقت کسی نفهمید که مرد نارنجی اوکراین کی و کجا و به دست چه کسانی مسموم شد و به آن حال و روز افتاد؛ اما خودش همیشه ادعا میکرد که مسوولان کشور او را به این درد مبتلا کردهاند.
یوشچنکو اصرار داشت که غذای مسموم را زمانی خورده که به صرف شام به دیدار مسوولان رده بالای امنیتی اوکراین رفته بود و مقامات سرویسهای اطلاعاتی کشور قصد جان او را کرده بودند. البته مرد انقلابی خیلی زود درمان شد و سلامت خودش را به دست آورد اما دیگر آن یوشچنکوی سابق نشد. چهره او به شدت تغییر پیدا کرد! پزشکان دلیل این تغییر قیافه را اثر مسمومیت دیوکسین عنوان کردند و گفتند که میزان سم موجود در خون یوشچنکو در زمانی که او را نیمه جان به بیمارستان آورده بودند ۶۰۰۰ برابر از میزان معمولی بوده است. مرد انقلابی در سال ۲۰۰۵ میلادی به عنوان رئیس جمهوری اوکراین سوگند خورد. با این حال هنوز هم با گذشت سالها از آن زمان خیلیها حتی به سلامت روان سیاستمدار اوکراینی شک دارند. آخر چطور ممکن است که این مقدار سم وارد بدن شود و سیستم حرکتی و عصبی را از کار نیندازد؟!
بسیارعالی وخواندنی بود.ممنون
سلام . اطلاعات جالب وخواندنی بود . لذت بردم smile smile
خواستم عالی رو انتخاب کنم ولی برعکس شد ?
اشکال نداره فروغ جان، برای جبران مطلب زیاده! lol